-
دکلمه: سایه ها
چهارشنبه 30 بهمن 1398 16:19
در اینکه آدمها توی این زندگی ماشینی از هم دور شدن و حتی روابط خانوادگی به پدر و مادر یا نهایتا خواهر و برادر محدود شده شکی نیست. یه زمانی با بچه های عمو و دایی و خاله و عمه بازی میکردیم و زیر کرسی مامان بزرگا و بابا بزرگا منتظر نخودچی کشمش و قصه های مهربونی بودیم. خیلیاشونو حتی نمیدونم کجان ، چکار میکنن و آخرین بار کی...
-
رفتار مردانه ، توقع زنانه
چهارشنبه 30 بهمن 1398 07:44
خیلی وقته خانمها در مواردی به سمت رفتارهای مردانه گرایش پیدا کرده اند و از ذات و فطرت خود دور شدند ! کسی که دارید با او زندگی میکنید ، شما را جور دیگر دیده و پسندیده ، به خواست او در ابتدای آشنایی تا چه حد احترام میگذارید؟ موهایتان را پسرانه کوتاه میکنید ، بجای دامن و پیراهن ، شلوار و گرمکن میپوشید ، نحوه صحبت کردن و...
-
تصمیم های خستگی
سهشنبه 29 بهمن 1398 20:56
شنیدین میگن تو عصبانیت تصمیم نگیرین؟ درست هم میگن ، اون موقع فکرت خوب کار نمیکنه و حرفی میزنی و کاری میکنی که ممکنه چند ساعت یا روز بعد ازش پشیمون بشی، اون موقع سراسر احساس هستی و خشم افسارتو بدست گرفته و داری میتازی و به عواقب هم فکر نمیکنی. من خستگی را هم اضافه میکنم ! یه موضوعی دیگه خسته ات کرده ، مدتهاست درگیری و...
-
تق تق !
سهشنبه 29 بهمن 1398 15:56
اون باید باشه که انگیزه باشه ، شوق حرکت بده ، باید باشه که براش مربای سیب و گل سرخ سر میز صبحونه بذاری ، سرشیر و چای تو فنجون کمر باریک از سمار قل قلی و قوری چینی گلدار ، خونه ای باشه که خانمش خودت باشی و با سلیقه خودت بچینی ، پرده ها اون رنگی نه ... اون یکی بهتره ، اون هم بگه هر چی تو بگی همونه خانم خونه ! بی حوصله...
-
ببخشید ولی ... ببخشید اما !
سهشنبه 29 بهمن 1398 10:24
براتون پیش آمده که حرفی زدید یا کاری کردید که خودتون متوجه شدید اشتباه بوده ، در یه پست دیگه گفته بودم که شخصا از اینکه کسی مدام به من بگه ببخشید خوشم نمیاد ، یک بار بگه و بعدش اون اشتباه را دیگه تکرار نکنه ، اینجوری قطعا بخشیده میشه . حالا در همون یک بار گفتن ببخشید ، دیدم که بعضی ها به این شکل میگن : ببخشید ولی...
-
دکلمه : حافظ، تاب بنفشه
دوشنبه 28 بهمن 1398 14:38
یکی از غزلیات حافظ ، با اجرای خودم لطفا" برای دانلود اینجا را کلیک نمایید
-
هدیه خوب برای تمام مناسبتها
دوشنبه 28 بهمن 1398 09:18
هدیه ای هست که تو تمام مناسبتهای احساسی مشترکه ، روز زن،مادر،پدر،نوروز ،عشاق و... ، یه جورایی از دید من از گل و شکلات یا طلا و هدایای مادی زیباتر و گاه اثرگذارتره (نمیگم بهتره !) ، چیزیه که هزینه ای نداره و تقریبا همه دوسش دارن از بچه و بزرگسال تا پیر و سالخورده،گاهی قلبمون براش میزنه شدید و از کسی که دوسش داریم...
-
مشکل کجاست؟
یکشنبه 27 بهمن 1398 11:08
همه چیز درست به نظر میرسه ! تحصیلات عالی ، ظاهر خوب ، وضع مادی قابل قبول ،اندام ایده آل ، خانواده و سن مناسب ، عشق و علاقه به زندگی مشترک ، آمادگی برای پدر یا مادر شدن و هر آنچه یه نفر میتونه بهترینشو داشته باشه ولی هنوز تنهاس ، چرا؟ گاهی آدما پیش خودشون تصور میکنن همه شرایط برای آنها مهیا است و هنوز نتونستن حتی به...
-
لحظه ای از تنم جدا نمیشی
شنبه 26 بهمن 1398 09:33
او درون شماست ، هم روحش و هم جسمش ، یکی از چشمهایتان متعلق به اوست ، هر چه میبینید او نیز میبیند ، یکی از گوشهایتان صدایی را که میشنوید به او میرساند ، قدمی که برمیدارید ، چیزی را با دست بلند میکنید ، همه و همه او در آن نقش دارد. دستتان را بر روی دست دیگر بکشید ، شما دارید او را لمس میکنید ، حرف میزنید ؟ نصف فکر و یکی...
-
به خودتان اعتماد دارید؟
جمعه 25 بهمن 1398 18:36
دیدم زن و مردایی که نگران از دست دادن همدیگه هستن ، دلواپس اینن که یکی پیدا بشه و عشقشونو از چنگشون در بیاره. یه راهش اینه که برای هم یه قفس بسازین و دلتون خوش باشه که طرفتون سالمه و کاری نمیکنه، ولی اگر هم در کوتاه مدت جواب بده در حقیقت خودتون را گول میزنید،یه دزد و سارق هم تو مدتی که در حبس و محدودیت باشه آدم سالمیه...
-
طنز : زندگی سگی!
جمعه 25 بهمن 1398 11:10
به نظر شما عشق یکطرفه وجود داره؟ فکر نکنم آنقدر که من اونو دوست دارم اون منو بخواد. من میپرستمش، برای دوست داشتنم حد و مرزی نمیشناسم. حتی براحتی جونم را بخاطرش فدا میکنم. از دید من زیباترینه ، با اینکه میخواد دماغشو عمل کنه ولی من همینجوری هم عاشقشم. گاهی که مهربونه صورتمو میگیره تو دستاشو قوربون صدقم میره ، فکر میکنم...
-
بفرمایید ویروس!
پنجشنبه 24 بهمن 1398 15:52
نوددرصد یو اس بی فلش ها دارای ویروس یا بد افزار هستند ، وقتی شخص دیگری میخواهد فلش خودش را درون سیستمی که با آن کار میکنید ، وارد کند ، به احتمال 90 درصد کامپیوتر یا لپ تاپ آلوده خواهد شد ! مگر آنتی ویروس مناسب و بروزی داشته باشید که حتی در آن صورت هم احتمال آلودگی کم میشود نه اینکه به صفر برسد. اصولا فلش را حتی از...
-
طنز: شوهر هم شوهرای قدیم !
چهارشنبه 23 بهمن 1398 11:44
تو وبلاگ یکی از همنشین های مجازی خواندم که آخر مطلبش از شوهرش گله کرده بود و نوشته بود شوهر هم شوهرای قدیم یا مرد هم مردای قدیم ! چون میدونم خواننده این وبلاگ هم هست جواب را اینجا براش مینویسم فکر کن هنوز قدیم بود: کی ظرفا رو میشت ؟ کی تو خونه تکونی عید کمکت میکرد؟ کی بچه ها را نگه میداشت که با فی فی و الی برین کافی...
-
آفتاب هم بله؟ !
چهارشنبه 23 بهمن 1398 10:08
امروز صبح وقتی از پشت شیشه داشتم بیرون را نگاه میکردم ، خورشید درخشان حسابی داشت میتابید و آسمان صاف و آبی بود. وزش بادی هم در کار نبود. درب بالکن را باز کردم تا نفسی بکشم ، سوز سرما چنان هجوم آورد که مغولان آن کار را نکردند ! نگاهی به آفتاب کردم و حس کردم دارد به من میخندد ! اخمی کردم و درب را بستم . مادر بزرگ من یه...
-
برای باران
چهارشنبه 23 بهمن 1398 09:50
با تو باشم ، چه فرقی میکند راه رفتن یا نرفتن زیر باران او بیاید یا نیاید یاس قلبم شب به شب بر همه خاطره ها میکوبد انگار که او هست رها میشوم از ظلمت محض اندکی با دل خود میپیچم نگرانت نیستم،تو ،خود منی! **** این نوشته را چندی پیش با مطالعه وبلاگ یکی از همنشین های مجازی برایش بعنوان نظر نوشتم .این نوشته نکته ای دارد ،...
-
قرار دیزی !
دوشنبه 21 بهمن 1398 19:21
بد نبود کسایی که تو یه شهر هستن ، یه قرار دیزی داشته باشن ! از اون سنگیا که خیلی چربه ، تو یه رستورانی که زیاد هم تمیز نیست ، گوشتا ، سیب زمینی و نخوداش رو در بیاری ، آبشو بریزی توی کاسه ، سنگگ تازه را خورد کنی توش و بهم بزنی ، یه فداکار با گوشتکوب بجون شرحی و گوشت و سیب زمینی و نخود بیفته ، حسابی بکوبه ، از اون کاسه...
-
بی تجربه ها ، باتجربه ها
دوشنبه 21 بهمن 1398 18:43
فرق یه بی تجربه با یه باتجربه چیه؟ یک مثال میزنم ، رفتین یه فروشگاه برای خرید لباس ، از فروشنده تخفیف میخواهید ، او میگوید شما پرو کن ببین مورد پسند هست ، تخفیف هم میدهیم ، بی تجربه وارد اتاق پرو میشود ، لباس را میپوشد و میپسندد ، بیرون میاید و میگوید خوب بود ! با تجربه میگوید ، مسئله پسند من نیست ، من هم به قیمت و هم...
-
داستان کوتاه : گل آفتابگردون (3 و پایان)
دوشنبه 21 بهمن 1398 09:57
نمیدونستم چکار کنم ، چند لحظه مات و مبهوت به دخترک سیاهپوستی که روی دستبند نوزادش اسم پدر را حمید زده بودند خیره شدم ! مگه میشه ، هاج و واج بودم که مسئول حراست از پشت منو گرفت و از اتاق بیرون کشید ، مقاومت نکردم ، بیرون اتاق که رسیدم یه جوری آروم بودم ، سرمو انداختم پایین و رفتم بیرون بیمارستان ، بارون ملایمی میومد ،...
-
داستان کوتاه : گل آفتابگردون (2)
یکشنبه 20 بهمن 1398 09:48
مادرم بهم زنگ زد ، گفت شماره پدر امانه را یه خانم بهش داده ، ظاهرا اجازه داده بودند که مادر تلفن بزنه ، اسم آقا جاسم بود، پدر امانه ، میگفت خوب متوجه حرفاش نشدم خیلی لهجه داشت ولی گفته بود امانه میخواد درس بخونه ، من راضی هستم ولی خودش میگه نه ! و میگه ازدواج با درس جور در نمیاد. آدم وقتی به چیزی زیاد امیدوار نباشه...
-
داستان کوتاه : گل آفتابگردون (1)
شنبه 19 بهمن 1398 14:42
دانشجوی داشگاه صنعتی در یک شهر شمال غرب کشور بودیم ، دختر خوبی بود ، اهل یکی از شهرهای جنوبی ، مانتو ساده ای میپوشید ولی از زیر مقنعه میشد حدس زد موهای فری داره ، رنگ پوستش همونی بود که میخواستم ، سبزه و گندمگون . سال اخرم بود و چند واحد بیشتر تا فارغ التحصیلی نمونده بود ، دلم خواستش ! به همین سادگی نمیدونم چجور بگم ،...
-
راضی هستی؟
جمعه 18 بهمن 1398 15:42
گاهی خود آدم هم نمیدونه چی خوشحالش میکنه ، بعضی وقتا حتی به خواسته ای که تا چند وقت پیش براش آرزو بودن هم میرسه ، میبینه اینم نبود آن چیزی که قرار بود راضیش کنه . من اصلا از سریال خوشم نمیاد ، دوست دارم فیلمی را ببینم که کل ماجرا در یک قسمت اتفاق می افته و منو دنبال خودش نمیکشونه ، شاید برای خیلی ها در زندگی پایان یک...
-
بله و نه
جمعه 18 بهمن 1398 11:08
وقتی به یک مطلب بله میگویید ، متعهد انجام دادن یک سری موارد میشوید ، ولی فرآموش نکنید هنگام بله گفتن متعهد انجام ندادن یک سری موارد دیگر هم خواهید شد ، بله شما به مفهوم نه به بعضی چیزهاخواهد بود! پس هنگام بله به این فکر کنید آیا میتوانید دل از بعضی چیزها بکنید و به آنها نه بگویید ، در حقیقت این نه گفتن ها قسمتی از آن...
-
تحصیلات عالی با جیب خالی !
چهارشنبه 16 بهمن 1398 11:45
بدون برنامه درس نخونین ! خیلیا میرن یه رشته تحصیلی را در دانشگاه میخونن و 4-5 سال زحمت میکشن ، شب های بیخوابی ، امتحانهای پر استرس ، مشروط شدنها ، گرفتاریهای خوابگاه و غربت و دوری از خانواده ، غذای افتضاح و خیلی دردسرهای دیگه که دانشگاه رفته ها میدونن. میرن رشته هایی میخونن که زیاد کاربردی نیست ولی خیلی سخته چون اون...
-
حال من خوبه !
چهارشنبه 16 بهمن 1398 09:54
روحم بدهکار کسی نیست وعده زمین مانده ندارم کسی را فریب ندادم خلافی نگفتم قلب کسی را نخراشیدم نگاه کسی را ندزدیدم به فردای خیالی به آینده طلایی واگذارت نکردم به خواسته هایمان خیانت نکردم احترام گذاشتم وجدانی آسوده دارم آرام و با ثبات خودم بودم و زندگیم آغوشی اگر باز بود انتخابت بود نه اجبار من اشتباه هم اگر بود عذر از...
-
داستان کوتاه : داستان یک دیوانه
سهشنبه 15 بهمن 1398 13:05
داستان یک دیوانه پنجره اتاق دانشجویی من در یک منطقه شلوغ آپارتمان نشینی بود ، درست روبروی من به فاصله یه کوچه 2 متری پنجره آپارتمان روبرویی قرار داشت ، تازه به این خونه آمده بودم و مختصر وسایلم را جابجا کردم ، در اولین شب وقتی داشتم درس میخوندم چشمم خورد به یه پسر حدود 25-30 ساله تو آپارتمان روبرو ، موهای ژولیده و یه...
-
فارغ التحصیل شدید و بدنبال کار هستید؟ بخوانید
سهشنبه 15 بهمن 1398 12:02
خیلی از فارغ التحصیل های دانشگاه بدنبال کار مناسب در زمینه درسی که خواندن هستند ولی متاسفانه موفق نمیشوند و مجبور میشوند در هر زمینه ای که کاری پیدا شود مشغول شوند. مطلب اول : در دانشگاه چیز زیادی از محیط واقعی کار به شما یاد نمیدهند و اصولا حتی واحد های تخصصی شما با آنچه در حین کار اتفاق می افتد متفاوت است. مطلب دوم...
-
تنها برو !
دوشنبه 14 بهمن 1398 12:52
چرا دنبال این هستی که برای خودت یه همسفر پیدا کنی؟ اصلا خودت میدونی کجا داری میری و مقصدت کجاست؟ یا همینجوری میگی بریم تا ببینیم چی پیش میاد اگه اینجوریه ، خوب برو ، ولی تنها برو هر بلایی دوست داری سرخودت بیار شاید همسفرت بهت اعتماد کرده فکر کرده میدونی کجا میری خودشو بهت سپرده دلشو بهت سپرده سپردن میدونی یعنی چی؟ دلت...
-
من تنهایی هستم !
دوشنبه 14 بهمن 1398 09:55
گاهی تنهایی را دوست دارم ، لحظاتی که دوست داری خودت باشی و بی منت خلوت کنی ،نه اینکه بگویند تنهایت میگذاریم تا فکرهایت را بکنی ، خودت بخواهی ! ، کسی حرفهایت را نشنود و نگاهی رویت سنگینی نکند ، دهان شماتت بسته باشد و دریچه سکوت باز،گاهی تنهایی به کنار ما مینشیند و با گوشه لباسمان بازی میکند ، قطره اشکی از گونه هایمان...
-
گوشت شتر مرغ
یکشنبه 13 بهمن 1398 11:49
چند روز پیش یک بسته گوشت شتر مرغ (پاک شده بدون پوست کیلویی 105 تومان) خریدم و 2 مدل خورشت باهاش درست کردم (کاری و قیمه) ، بسیار گوشت لذیذی بود و رنگ و حالتش با گوشت گوساله فرق نداشت. میشه بصورت کبابی هم مصرفش کرد و تقریبا طعم فیله گوساله را داره . گوشت شتر مرغ کلسترول و چربی بسیار کمتری از گوسفند و گوساله و حتی مرغ و...
-
پول بهتر است یا ثروت؟!
شنبه 12 بهمن 1398 19:04
یه فوق لیسانس هر چی با وضع مالی معمولی و دنیای احساس یا یه دیپلمه با وضع مالی خوب و نه آنچه از نظر حسی شما در رویاها یا آرزوهایتان میدیدید؟ کم سن ها و بی تجربه ها همگی مورد اول و با تجربه ها ولی کم سن با تردید مورد دوم و باتجربه های حدود 30 سال به بالا بدون تردید مورد دوم را انتخاب میکنن . کار درستی میکنن یا نه را به...