بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

آشپزی مردانه : شام پنجشنبه شب ، کراکف پنیر با قارچ و هویج !

کراکف پنیر در فر با قارچ پخته و تفت داده شده + هویج پخته و تفت داده شده ، زیاد سالم نیست ، ولی باور کنید خیلی خوشمزس !

نمیشه که همش غذای سالم بخوریم و توصیه های بلاگر را گوش کنیم ! گاهی هم لازمه فقط بخوریم !

نتیجه :

https://s16.picofile.com/file/8416229768/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B2%DB%B0%DB%B3_%DB%B1%DB%B8%DB%B3%DB%B7%DB%B0%DB%B9.jpg


https://s17.picofile.com/file/8416229876/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B2%DB%B0%DB%B3_%DB%B1%DB%B8%DB%B3%DB%B1%DB%B3%DB%B8.jpg


https://s17.picofile.com/file/8416229818/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B2%DB%B0%DB%B3_%DB%B1%DB%B8%DB%B3%DB%B9%DB%B3%DB%B8.jpg

پنجشنبه بارونیم بخیر !

هوا بارونی باشه ، پنجشنبه هم باشه ،دیگه چی میخوای؟  نه تنها دلگیر نیست خیلی هم دلبازه !

دل که خوش باشه همه چیزو قشنگ میبینه ، مشکل داشته باشه هوای آفتابی و منظره قشنگ هم دلگیره !

عقیده دارم که هیچ چیز و هیچ کس نمیتونه منو ناراحت یا خوشحال بکنه ، غیر از خودم !

مردها برای عشق و عاشقی گریه نمیکنند ، ولی وای به اون روزی که یک مرد گریه کند به هر دلیلی ، غم میگیرد زمین و آسمان را !

انتخابی بلاگر برای این هوا ، این آسمان ، این ابر ، این باران ،  این پنجشنبه شبِ عزیزم

برم شام بذارم ، با پست گذاشتن برای شما ، گرسنگیم برطرف نمیشه !

شبتون بخیر !

چراغا را خاموش کردیم ، داریم تعطیل میکنیم ،  لطفا مجردهای گرامی برین ...   ...تون را بذارید ، متاهلین محترم هم برین به خونه !  برسید ، کلا از بلاگفا و بلاگ اسکای که هیچ از اینستا هم برای شما از این نمد کلاهی نخواهد بود!

انتخابی بلاگر(لطفا صدای اسپیکر را کم کنید)

لطفا فکر کنید و حرف بزنید !

موقع حرف زدن یه چیزایی عادتمون شده که وقتی بهش فکر کنیم خندمون میگیره که چی گفتیم ، یکیش " حتما شاید " هست !

برای قرارِ کاری به کسی گفتم ساعت 11 شنبه تشریف بیارید ، گفت حتما شاید تشریف بیارم ، فکر کنم هول شده بود !

من موندم حتما میاد؟ شاید بیاد؟ تازه اونم میخوان تشریف بیارن !

منشی شرکتها که میخوان پیام رئیسشون را بدن بعضی موقع میگن ، آقای فلانی فرمودند ! آقای فلانی برای شما میتونن فرمایش داشته باشند ، برای من باید عرض کنند !

یا میگن سلام ، ببخشید مزاحم شدم ! خب وقتی خودتون هم میدونین که مزاحم شدید و براش معذرت هم میخواهید ، برای چی زنگ میزنید؟ !

پنجشنبۀ من !

خوبه که آدما یه روز را برای خودشون داشته باشن ، میتونم ادعا کنم پنجشنبه مالِ منه ، همونجور که میتونم بگم ماه مالِ منِ ، خورشیدمتعلق به منِ، میگی نیست؟سندش را بیار و  ثابت کن !

، میتونم همینجا که هستم پام را روی زمین بکوبم و بگم مرکزِ دنیا اینجاست !

فردا با اینکه به من تعلق داره ، اجازه میدم شما هم ازش استفاده کنید ! (لبخند)

برای ناهارِ فردا برنامه کباب کوبیده دارم ، البته پنجشنبه است دیگه ، یه موقع دیدی برنامه عوض شد !

الان اینو گوش میکنم !

خیلی نزدیک !

بعضی ها خیلی حساس هستند و البته در امور بهداشتی کار درستی هم هست ، ولی روزی میرسه به شخصی آنقدر نزدیک میشی ، خیلی نزدیک  ، که از یه قاشق غذا میخورین و لیوانِ آبشو سر میکشی و بقیه پیتزای گاز زدشو میخوری ، تازه لذت هم میبری !

نگو هم نه ، من اینطور نخواهم بود  ، شما هم همینطوری ،فقط فرقش اینه هنوز به  اون روز و اون شخص نرسیدی ! (لبخند)


امتحانِ علاقه !

آدمها دوست دارن هر از گاهی میزان علاقه و محبت کسی که به نحوی توی زندگیشون نقش داره و رابطه عاطفی باهاش دارند را بسنجند ، صرفا هم زن و شوهر نیست ،حتی میون دوستان یا  خانواده دوست دارند بدونند تا چه حد مورد توجه بقیه هستند.

این هم قسمتی از طبیعتِ انسانِ ، مثل مدیران وبلاگ که بخش آمار بازدید کنندگان براشون مهمه !

فقط یک نکته باقی میمونه که گاهی نحوه برگزاری این امتحان از حالت عادی خارج میشه ، توقعاتی  از طرف مقابل (خصوصا در زندگی مشترک) دارند که برآورده کردنشون از نظر مادی یا معنوی در حد و اندازه شخصِ مقابل نیست و وقتی برآورده نمیشه ، این تصور بوجود میاد که او در آزمون علاقه به شما نمره مناسبی نگرفته !

توصیه میکنم اگر روزی خواستید میزان علاقه کسی را متوجه بشید ، امتحانتون در حد توانایی های  آن شخص باشه !

تمجید !

همه از تعریف و تمجید خوششون میاد ، قسمتی از طبیعت و ذات انسانِ .کارِ خوبی میبینمش و وقتی واقعی باشه به شما انگیزه حرکت و ادامه دادن کارِ خوب یا خاصی که کردید را میده.

از دیدِ من وقتی کسی از شما تعریف کرد ، با اینکه حسِ خوبی داره بهتون میده ، خوبه که کمی به علت این مدح و ستایش هم فکر کنید ، ببینید آیا واقعا کاری کردید که لایق این حرفها باشید؟ شخصا تحسین های بیهوده را نمیپسندم .

عقیده دارم همانطور که موقع خروجی کلام(حرف زدن) فکر میکنیم موقع ورودی آن نیز (شنیدن) هم فکر کنیم ، وقتی خودمون حس نمیکنیم که کارمون آنچنان هم نیاز به این حجم از ستایش داره ،شاید انگیزۀ ثنا گویِ ما،  چیزِ دیگه ای باشه !

بزرگ شدیم؟ !

دلم یه برف سنگین میخواد ، تا زانو برم توش ، سفیدیش همه جا رو بگیره ، بچه که بودیم خونه مادر بزرگ ، اونقدر برف میومد که میشد از لبه دیوار بپریم رو کپۀ برفا ، چرا دیگه برف زیاد نمیاد؟

شاید ما خیلی بزرگ شدیم؟

انتخابی بلاگر برای امشب

دلتنگیِ مردانه !

خیلی با خانمها فرق داره !

نه  از دوری گله میکنه، نه اصراری به دیدار داره ، نه اشکی ، نه آهی ، حتی اکثرا بیان هم نمیشه ، ضمنا میل و  اشتیاق ملاقات را هم به زبان نمیاره ، ولی هست و انتظار داره دلتنگیش حس بشه و تنها راهش اینه که وقتی از نزدیک دیدیش ،  از نگاهِ گرمش متوجه بشی !

قیمتِ تنهایی؟

چون که تنهایی با هر کی از راه میرسه آشنا میشی؟ به چه قیمتی؟  کلامش  ، سطح برخوردش ،نحوه پوشیدنش ، اخلاقش ،خواسته هاش  یا خیلی چیزای دیگش در سلیقتون نیست ولی میگی از تنهایی درم میاره؟ اشتباه نکن ، تنهاترت میکنه !

اینکه فکر کنی یه حضورِ فیزیکیِ محض باعث میشه تنهاییت تموم بشه ، از دیدِ من درست و کارساز نیست.

انسان  تا روحش تامین نشه ، همچنان اون حس تنهایی همراهش هست ، با خودت هم دچار مشکل میشی که چرا سازگار با خواسته هات نیست ولی پذیرفتیش .

کسی که بابِ میلِ شما نباشه ، علاوه بر اینکه تنهائیتونو پر نمیکنه ممکنه آزارت هم بده !

مِه را دوست دارم !

هوای امروز صبح کمی مِه داشت ، از هوای اینجوری خوشم میاد و نفس میکشمش ! مِه ابریه که آمده پایین پیشِ شما ، دلش برای آدما تنگ شده ، هر وقت دیدیش تا برنگشته بالا ، خودتونو  بهش برسونید !

امروز هم گذشت ، جلوشو نمیشه گرفت ، نه؟

شبِ خوبی داشته باشید !

انتخابی بلاگر  (لطفا صدای اسپیکر را کم کنید)


کته با بوی بهشتی !

بوی کته پیچیده تو خونه ، ته دیگش که دیگه دلبری شده با طنازی خاصِ خودش ، یعنی خالی خالی هم میشه خوردش ، چه برسه با خورشت هویج که برای فردا ناهار داره قل میزنه ، حالا شما هی برین پیتزا بخورین ، یه کفگیر از این برنج با تخمِ مرغ هم خورده بشه یا تن ماهی می ارزه به صد تا همبرگر و فست فودهایی که براش صف میکشین ، خانمهای پر مدعا ، کمی عرقِ شرم !

آقایان عزیز باور کنید غذا درست کردن اونم از نوعِ خوشمزش کاری نداره ، لطفا به بخشِ آشپزی مردانه مراجعه کنید و اگر هم قصدی دارید بخاطر غذا نباشه !

https://s17.picofile.com/file/8415905884/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B3%DB%B0_%DB%B2%DB%B1%DB%B2%DB%B0%DB%B0%DB%B2.jpg


مردِ ظریف !

توی رابطه عاطفی هستید ، مردتون تحت هر عنوان گریه کرد !

شدیدا توصیه میکنم مواظب باشید ، چند وقت دیکه باید مسئولیت کلِ زندگی را به تنهایی به دوش بکشید !

دلتون میخواد مردِ ظریفی داشته باشین که از فراقِ شما اشک بریزه؟

این دیگه بستگی به خودتون داره ، مردای اینجوری مامان میخوان ، نه زنِ زندگی !

 به یه جایی میرسی که مرد زورگو را ترجیح میدی به نوع ظریف و حساسش !

مرد هم گریه میکنه ولی نه بخاطر عشق و عاشقی و این حرفا !

ناراضی هستی ؟ نباش !

در هر حالی که هستی ، متاهل یا مجرد ،  زندگی خوب داری؟  آرامش داری؟ مادی و معنوی تامین هستی؟ راضی باش و گله نکن ، فکر کن همینهایی که الانم داشتی ، نداشتی !

فیلم که میبینی ، فکر نکن واقعیه ، قهرمانِ فیلم همش در حال رفتن به باشگاه و با دوستاش میرن  کافی شاپ و رستوران ، میشینن کافه گلاسه یا استیک میخورن ، بعد میره توی یه خونه شیک با نورپردازی قشنگ تو شمالِ شهر (که معلوم نیست اجارشو چجور میده) با عشقش کمی جر و بحث میکنه و بعد نصف شب با یه ماشین اسپرت میرن ماشین سواری و جاده چالوس و از این حرفا ! باور کن فیلمه ، بشین سر زندگیت ، همون تن ماهی و کتۀ خوشمزتو بخور ، اگر مرد یا زن زندگیت کنارته ، از بودنِ کنار هم لذت ببرید ، اگر هنوز مجردی با داشته هات بساز، باور کن از خیلیا داری بهتر زندگی میکنی ، راضی باش !

هم نوشت !

از این بعد پست هایی تحت عنوان " هم نوشت" درج میشود ، که  متعلق به همنشین های محترم میباشد (با درج لینک) نظر من به پست ایشان و در صورت امکان پاسخ همنشین های گرامی را به من میتوانید بخوانید.

۱۵۱

امروز عقد پسرعمو بود 

به قول خواهرش : یاران چه غریبانه رفتند سر خانه 

زن عمو متاسفانه بخاطر کرونای خیلی شدیدی که مبتلا شدن و هنوزم توی خونه اکسیژن میگیرن نتونستن سر عقد پسر ته تغاری باشن طبعا خواهرشوهرها هم نتونستن یعنی همون دخترعموهام خواهرای داماد 

و ویدیو کال کردن 

ما هم توی گروه هر کس اهنگ شاد داشت فرستاد و واسونک خوندیم و فیلم قر دادن فرستادیم و از این جلافتا....

خوشبخت باشن الهی 

قرار شد برنامه ریزی دقیق بکنن بچشونم ۱ . ۱ . ۱ بدنیا بیاد

انقدرم سربه سر پسر عمو گذاشتیم 

فکر کن عروس تازه رو هنوز ندیدیم و فقط چندتا عکس ازش دیدیم در این حد غریبانه

******

بلاگر دوشنبه 10 آذر 1399 ساعت 13:45

یعنی بسیار مشعوفم ، که عروسی ها بدون جشن برگزار میشه ، قسمتِ مردانه جشن های عروسی با جلسه کنفرانس و سمینار و یه شام تو رستوران خوردن فرقی نداشت !
بخش زنانه بود که فشن مد میذاشتن و شلوغ بود و بهشون خوش میگذشت ، که تعطیل شده (لبخند شیطانی)
***
این خانمها به همه چی کار دارند؟ چکار به بچه درست کردن مردم دارین؟ تازه براش ضرب الاجل هم تعیین میکنید؟
بذارید مردم زندگی کنند !

***

پاسخ سارا :



ببین الان چقدر بدجنسیا بلاگر
...

نمیشه دیگه تعیین شده تاریخش

خاطرات را نسوزانید !

بینتون هر چی بوده تموم شده ، با او خاطراتی داشتی  ، وقتی رابطه ات را بد تموم کنی تمام خاطرات خوب را هم سوزاندی !

انسان فرصتِ چندانی برای زندگی ندارد و خصوصا به نیمه که میرسد این موضوع را درک میکند ، شاید دیگر نتوانی در آن حد هم خاطره بسازی، با خاطره بد تمام نکن تا خاطراتِ خوبتان محفوظ بماند، روزی لازمتان خواهد شد !

لمسِ فکر !

گاهی که حس میکنم همین الان داره کسی افکارِ منو میخوانه ، یه جوری از اینکه اون فقط یک فکر و غیر مادی هست خارج میشم و انگار میتونم لمسش کنم ، مثل یه موج از صفحه مانیتور بیرون میاد و بدرونِ فکرِ من وارد میشه، توی این مسیر گاهی انگشتامو روی اون فکرِ تازه میکشم و نوازشش میکنم ، عقیده دارم جریانِ ذهن انسانها تنها رودخانه ایه که در یک بستر ، مسیری دو طرفه داره!

بی انتها !

میدونید چرا از زیبایی کویر ، آسمان و دریا لذت میبریم؟ چون بی انتها هستند و پایانی برایشان نمیبینیم.

یه چیزِ دیگه هم هست که دوست داریم بی انتها باشه و تمامِ زندگی را بدنبالش هستیم ، شاید یه روزی بهش برسیم  ، اون روز رو به اندازه کل زندگیمون ، زندگی کنیم  !


انتخابی بلاگر برای امشب ، هنوز تو روزِ استثنایی هستیما ، 99.9.9

غذای ملی بعد از چلوکباب ، کله و پاچه !

عجب دلم خواست !

یه روز صبح ساعت 4 بلند شی ، بری سمت دربند ، تو میدون تجریش یه کله پاچه اساسی بخوری ، بعد بری بالا و کالریهایی که وارد کردی را بسوزونی .. به نظرِ شما میچسبه؟

آغوشی به وسعتِ دنیا !

دلم میخواست بغلم آنقدر بزرگ بود که همه آدمهای دنیا را در آغوش میکشیدم !

طنز: شوخی با توصیه های بلاگر !

دوستم را بعد مدتها دیدم ،  پَکر بود ، تا منو دید شروع به گله کرد ، گفت :برو  توام با این توصیه هات ، گفتم چی شده مگه؟ گفت یادته یه بار گفتی به هر کی رسیدی با اسم کوچیک صداش کن؟ گفتی احساسِ صمیمیت رو بیشتر میکنه ؟ گفتم خب آره ، الانم همینو میگم، چی شده مگه؟ گفت جمعه پیش رفته بودیم خونه عموی بزرگم ، 30 سال بود بهش عمو جان میگفتم ، اینبار گفتم سلام بهروز جان ، 2 ساعت تو حیاط داشت دنبالم میکرد با لنگه کفش بزنتم ، داد میزد بچه پررو مگه من رفیقتم ، همکلاسیتم  ! خلاصه توصیت داشت منو به فنا میداد !

***

به نظرِ شما واقعا تقصیرِ منه؟! (لبخندِ شیطانی)

صحبت با گربه ها ؟!

از نظرِ من وقتی میخواهید مطلبی اجتماعی را منتقل کنید ، همه را فیلسوف فرض نکنید  ،  ساده گویی و بیان شفاف را همه میپسندندحتی فلاسفه !

هنرِ یک گوینده یا نویسنده خوب ، در انتقال حداکثری پیام ذهنی به تمام شنوندگان است .

دیروز وقتی وارد پارکینگ شدم یک بچه گربه  به زبان خودش با من حرف زد و به من نزدیک شد ،نمیدونم چی میخواست ، کلامِ او را هم متوجه نشدم  !

برای من کسی که سخت و پیچیده حرف میزند و میو میو کردن یک گربه تفاوتی ندارد ، منظور هیچکدام را بدرستی متوجه نمیشویم ! (لبخند)



تَکرو !

همیشه آدمها از وضعی که دارند رضایت کامل را ندارند و میخواهند به سمت بهتر شدن (از دیدِ خودشون) برن ، نکته بسیار خوبی است و انگیزه مناسب برای پیشرفت ، تا وقتی تنها هستید میتوانید از این تصمیمات برای خودتون بگیرید و عمل هم بکنید ، اگر موفق هم نشید و اوضاع بهتر هم نشه ، فقط خودتون هستید که ممکنه به خودتون اشکال بگیرید و گله کنید.

وقتی تنها نیستید و در قالب مشترک دارید زندگی میکنید نمیشه بدون هماهنگی و همفکری طرفِ مقابل اینکارو بکنید ، جدا از بحثی که حرفِ آخر را چه کسی میزنه ، اگر مشورت با او انجام نشه ، حتی اگر نتیجه تکرویِ شما خوب و مثبت هم باشه  ، باعث اختلاف خواهد شد.

این حس در طرفِ مقابل بوجود میاد که نقشی در این زندگی نداره و نظر و عقیده اش در نظر گرفته نمیشه و به مرور دلسرد و بی تفاوت میشه.

این دو چرخه های دو نفره را دیدید؟ درسته نفر جلویی فرمان و هدایت دستشه،ولی لازمه از نفر پشت هم راجب مسیری که میخواهند انتخاب کنند سوال کنه و نظرشو بپرسه وگرنه اون ممکنه احساسِ بی تفاوتی بکنه و دیگه پا نزنه و تلاشی برای حرکت نکنه ، تکرو نمیتونه به تنهایی  چرخِ زندگی را بخوبی بچرخونه !

دلِ دیگه ...!

پست صوتی دل دیگه

***

گاهی با هم بودن میخواد

گاهی تنهایی !

گاهی دوست داشتن میخواد

گاهی نداشتن !

بعضی وقتا دلتنگ شدن را

بعضی وقتا با هیچکس نبودن را !

یه وقتایی در بندِ

وقتایی هم آزاد !

گاهی آسمونش آبیِ

گاهی هم ابری ابری !

یه روز میگه از این غذا خوشم نمیاد

یه روز همونو همچین میخوره !

یه وقت براش  بهار قشنگه

یه وقتا پاییز !

یه روز شادِ شادِ

یه روز آخر غصه

یه شب خوب میخوابه

یه شب تا صبح بیدار !

میگه ازت بدم میاد

بعد میگه میمیرم برات!

یه وقت دلی را میبازه

یه وقت  هم دلی را میبره !

دیگه دلِ دیگه ، باهاش تاب بیار ، اینم نبود با این بازیاش ، حوصلت سر نمیرفت؟

آشپزی مردانه : جوجه زعفرانی و هویج

جوجه را یک شب در ماست و زعفران و پیاز میخوابانید ، در فر 300 درجه به مدت 45 دقیقه میگذارید ، هویج را کمی میپزید (با نصف استکان آب) بعد با کمی روغن زیتون تفت میدهید ، میشه که سیب زمینی هم درونِ فر بگذارید تا بهمراه جوجه برشته بشه.

نتیجه :

https://s16.picofile.com/file/8415670650/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B2%DB%B8_%DB%B1%DB%B6%DB%B5%DB%B6%DB%B5%DB%B2.jpg


https://s17.picofile.com/file/8415670692/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B2%DB%B8_%DB%B1%DB%B7%DB%B2%DB%B7%DB%B2%DB%B6.jpg


https://s16.picofile.com/file/8415670726/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B2%DB%B8_%DB%B1%DB%B7%DB%B4%DB%B9%DB%B5%DB%B4.jpg

یک نوع فریب !

تا حالا کسی را فریب دادید یا فریب خوردید؟

حتما یکی از این حالتها براتون پیش آمده !

قصد ندارم در رابطه با انواع فریب بنویسم ، فقط یک نوعش را میگم که احتمالا یا  انجام دادید یا سرتون اومده !

یکی با گفتن یا شنیدنِ خلاف واقع فریب میده یا میخوره ، یکی با پنهان کردن حقیقت !

موضوعی هست که لازمه شخص مقابل در شروع یا ادامه  زندگی بهش آگاه باشه  ، ولی به عمد آن حقیقت  بیان نشده و پنهان نگه داشته میشه ،  فریبِ پنهانکاری از فریبِ خلافگویی بدترِ ، وقتی کسی خلافِ واقع بهت میگه، حداقل این فرصت را داری که از حالتهای طرف یا کلماتی که بکار میبره یه چیزی حس کنی  ولی وقتی کلا موضوعی از شما پنهان میشه ، از فرصت بررسی و راستی آزمایی آن هم محروم خواهید شد.

از دیدِ من ، اگر نمیخواهید فریبکار باشید ، چیزی را پنهان نکنید و هر آنچه لازمه که طرف مقابلتون در شروع آشنایی از شما بدونه را بهش بگید و از او هم بخواهید همین کار را بکنه .دلِ خودتون را خوش نکنید من به او خلاف نگفتم بلکه یه سری موارد را بهش نگفتم ، به نظرِ من ، پنهانکاری اگر بدتر از خلافگویی نباشه ، در همان حد آزار دهندس .

ترس و احتیاط !

ترس و احتیاط از نظرِ من با هم متفاوت هستند و هر کدام جداگانه میتونن مفید یا آزار دهنده باشند.

از دیدِ من احتیاط مراقبتی هست که منطقی و با فکربوجود میاد ، برنامه داره و در خیلی مواقع به ما کمک میکنه.زیاده روی در احتیاط ما را بیشتر به علائم ترس نزدیک میکنه.

ترس یک غریزه هست و یه جاهایی میتونه به ما کمک کنه ، ولی معمولا بدون برنامه است و باعث میشه گاهی فرصت ها را از دست بدیم و  در حالت حاد و زیادش ، آرامش را از ما میگیره.

در هر دو حال تعادل لازمه

بیادشی هنوز!

حتی کلماتی که او گفته وقتی دیگران میگند ، دقیقا همون کلمات را  ، یکی دیگه داره حرف میزنه ولی شما اونو میبینی!

گاهی رد پاهایی که ازش توی قلب و روحت مونده ، اگر کسِ دیگه ای دقیقا  پاهاشو همونجا بذاره ، ردِ پای او نمیشه !

جای لمسِ انگشتانش روی صورتت ، مثل داغِ پنهانی هست که همیشه حس میشه و فقط شمایی که میتونی ببینیش !

همون آهنگه ها ، همون شعرِ ، همون منظره است، همون جاییِ که باهاش رفتی ، ولی وقتی با او تجربش کردی ، حتی تکرارِ دقیقِ اون  با کس دیگه ، فقط میتونه شما را یادِ او بندازه !

هر وقت غصه میاد سراغت و اشکات سرازیره ،  اصلا سر یه مسئله دیگه ناراحتی ، یه قطره هم حتما برای اون میریزی !

حتی وقتی داری این نوشته را میخونی باز یادش افتادی ...!



داستان کوتاه : پرواز!

در پیاده رو آرام قدم میزد و فکر میکرد ، برگهای پاییزی در زیر پاهایش صدا میکرد و آسمان یکدست خاکستری بود ،باد سرد باعث شد یقه بارانی اش را بالا بدهد و به یاد روزهایی افتاد که با پرستو در همین خیابان قدم میزد ، چقدر شاد بودند ، به چیزی فکر نمیکردند ، یاد حرف پرستو افتاد که تکیه کلامش بود ، ... تا همیشه؟ منم میگفتم تا ابد! بعد میخندید و دستش را در هوا تکون میداد و میگفت بالاخره یه روزی  پرواز میکنم  !

دو سالِ پیش بود که علیرضا با پرستو آشنا شده بود ، توی یه کنفرانس مهندسی  ، علیرضا  41 ساله و مهندس معمار بود، پرستو 31 سالش بود و داشت ارشد میخواند ، آشناییشون خیلی زود رنگ و بوی احساس پیدا کرد ، پرستو به علیرضا میگفت میخواد بیشتر بشناسدش ولی هیچ قصدی نداره ! علیرضا خندش میگرفت ، میگفت اولا که من باید این حرفو بزنم ، تازه از کجا معلوم من قصدی داشته باشم؟ !

عجیب بود که پرستو هیچوقت از  زندگیش حرف نمیزد ، علیرضا اصولا آدمِ کنجکاوی نبود و او هم چیزی نمیپرسید ، چند بار با هم رستوران رفتند و گاهی توی پارک قدم میزدند ، تا اینکه یه روز از پرستو پرسید : میخوام بیشتر باهات آشنا بشم ، چرا مثل بقیه دخترا از خودت یا خانوادت چیزی نمیگی؟ پرستو که تا اون لحظه داشت شیطنت میکرد سرشو پایین انداخت و بعد به آرامی بلند کرد ، چشمای درشتش داشت برق میزد،تا حالا علیرضا این حالت را تو چشماش ندیده بود ،معلوم بود که نمیخواد چیزی بگه ، فقط آروم گفت ازم چیزی نپرس ! راستی بوی ادکلنتو دوست دارم ، مارکش چیه؟ ، علیرضا متوجه شد داره حرفو عوض میکنه ،دیگه چیزی نپرسید ،  فقط یه شماره موبایل از او داشت ، ولی عقیده داشت تا وقتی کسی بخواد و بتونه ،نیاز به هیچ قفل و پابندی نیست ، اگر خواستنی وجود داشته باشه ، بودن هم بهمراهش هست !

یه حسی تو وجودِ علیرضا بود که حس میکرد لحظه هایی که با پرستو هستش تکرار نمیشه ، موندنی نیست ، ولی پیشِ خودش میگفت به احساس نمیشه اعتماد کرد ، چیزیه که براش مدرک و دلیل وجود نداره.

هر روز ساعت 10 صبح پرستو به علیرضا زنگ میزد، گاهی که علیرضا جلسه داشت جواب نمیداد و پرستو براش یه پیام میفرستاد و مینوشت ... تا همیشه؟

یه روز علیرضا جلسه کاری داشت ، ساعت 1 موقتا جلسه را تموم کردن برای ناهار و قرار بود ساعت 2 ادامه بدن ، گوشیشو که سایلنت کرده بود نگاه کرد ، چند تا پیامک براش آمده بود ولی از پیامِ پرستو خبری نبود ، تعجب کرد ، زنگ زد ، موبایلش خاموش بود.

علیرضا هفته ها وقت و بی وقت به شماره پرستو زنگ میزد و هر بار پیامِ خاموش بودن موبایل بود ، تا یه شب بعد 6 ماه که خیلی دلش تنگِ پرستو بود باز زنگ زد ، اینبار داشت زنگ میخورد ، چند تا زنگ که خورد یه خانم با صدای مُسن گوشی را جواب داد ، علیرضا نمیدونست حرف بزنه یا نه ، ولی سلام کرد و گفت من علیرضا هستم ،  امکانش هست با پرستو صحبت کنم  ؟ چند لحظه سکوت  ، پرستو نیست  ، دیگه نیست پسرم ، من مادرش هستم ، 6 ماهِ پیش دیگه نتونست مقاومت کنه ، سرطان پیشرفته خون داشت ،اگه میخوای بری پیشش  قطعه 8  ردیف 22 ، بهم گفته بود چند ماه بعد گوشیشو روشن کنم و  اگه شخصی به اسمِ علیرضا زنگ زد بهش بگم کجا میتونه پیداش کنه  و یه پیام برات داشت گفت بهت بگم  ، بالاخره پرواز کردم !


انتخابی بلاگر برای این جمعه شب

تقاضا برای پیشنهاد شام با شرایط خاص !

میخوام برای شامِ امشب (جمعه) از همنشین های محترم مجازی تقاضا کنم پیشنهادی برای آماده کردن غذا (شامِ امشب) به من بدهند،   البته با شرایطِ زیر،موادی را هم که دارم در مقابل شرایط مینویسم ،:

1- بدون نان خورده بشه

2- بدون برنج خورده بشه

3- روغن زیاد نخواد(روغن هسته انگور ، زیتون ، کانولا دارم)

4- میشه از گوشت قرمز، مرغ ، شتر مرغ یا بوقلمون استفاده بشه(مرغ ، گوشت چرخکرده ، راسته گوساله دارم، بقیه را میتونم تهیه کنم)

5- سبزیجات هم در کنارش سرو بشه (هویج ، گل کلم ، کلم قرمز، سیر و سیب زمینی دارم)

6- ادویه دار باشه (فلفل سیاه ، قرمز ، دارچین ، سس سویا، سبزیجات معطر مثل آویشن و ... دارم)

7- حداکثر در 45 دقیقه آماده بشه

8- اگر موادِ دیگری موردنیازش هست ،  در دسترس معمولِ ما باشه (بشه از سوپرِ سر کوچه تهیش کرد!)

9- اگر برای ناهارِ فردا هم بخوام نگه دارم ، قابل استفاده و گرم کردن توسط ماکرُویو در محل کارباشه

10- ظاهرِ خوبی هم داشته باشه

قوی ترین کشش ! (لطفا متاهلین بخوانند ) رمز 2233

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مقابله با هک کردنِ گوشی و تبلت !

مزیت خوب سیستمِ عامل گوشی و تبلت این است که مانند سیستمِ عامل ویندوز ، به سادگی هک نمیشود ، فقط عدم رعایت در نصب اپلیکیش (اپ) میتواند باعث شود اطلاعات شما دچار سرقت و هک شدن شود.

توصیه میکنم به هیچ عنوان حتی از سایت های معتبر بدون اینکه نیاز داشته باشید نرم افزاری را روی گوشی خود نصب نکنید. پسوند های apk مربوط به نصب میباشد و هنگام دانلود اگر دیدید نرم افزاری با این پسوند در حال دانلود شدن میباشد آن را متوقف (کنسل) نمایید و در صورتی اجازه نصب را دهید که کاملا به آن برنامه اعتماد داشته باشید.

ضمنا بعضی اپلیکیشن های هک قادر به روشن کردن دوربینِ شما هستند ، توصیه میکنم هم در کامپیوتر و لپ تاپ و هم بر روی دوربین سلفیِ گوشی و تبلتِ خود، یه قطعه کوچک لِنتِ مشکی بچسبانید ، تا خیالتان راحت شود که در هر صورت کسی بدونِ اجازه ، قادر به مشاهده حریم خصوصی شما نخواهد بود.

نداشته ها !

آدما همیشه بدنبال نداشته هاشون هستند !

وقتی  نداشتۀ کسی باشید ، بدونید اوبدنبالِ شما خواهد بود و در کنارتون میمونه تا خودشو با شما به کمال برسونه  !


دانلود آهنگ انتخابی بلاگر برای این شب جمعه

حس میکنی خیلی خوبی؟!

هر کی میاد و میخواد بهتون نزدیک بشه که نمیشه به یه نحوی مشکل داشته باشه و از دستت فرار هم بکنه !

آدم خوب و کم اشکال را کسی رها نمیکنه.(بی اشکال که نداریم کلا!)

شاید یه جای قضیه خودتون مشکل داشته باشید ، همش رو دیگران انگ نچسبون که این اینطوری بود و اون اونطوری ، دوربین رو سمت خودت برگردون و ببین شاید مشکل از خودتونه!

یخورده به حرفهایی که شنیدی و اشکالهایی که ازتون گرفتن بیشتر فکر کنید ، شاید مُحق باشن !

با گفتنِ اینکه من خوبم و دیگران مشکل دار که واقعا آدمِ خوب نمیشی !

بگرداشکال را  پیداش کن و برطرفش کن ، نمیشه که همه بد باشن و پر از ایراد، شما آخر خوبی باشی !

بشین یه لیست از خوبیهات بنویس ، ببین میتونی پیش وجدانِ خودتون ، نه دیگران ، به عدد انگشتانِ یه دست برسی؟

دور زدنِ عصبانیت !

آیا با فردی که زودتر از دیگران به مرز عصبانیت میرسد ،  زندگی میکنید ؟

 از دیدِ من عصبانیت مانند مفاهیم دیگر ،  کم و بیش در همه انسانها وجود دارد ولی رسیدن به مرزِ قرمز و بروز علنی آن در انسانها دلایل متفاوت دارد ،در بیشتر مواقع شاید علت کلی این باشد که موردی هست که از نظرِ شما بی اهمیت  ولی مسئله ای است که از  دیدِ طرفِ مقابل مهم میباشد ،همین تفاوت و عدم شناخت در میزان حساسیت ها  باعث رسیدن به مرز عصبانیت میشود ، در اینگونه موارد  ، توصیه میکنم ابتدا نقاط حساسِ طرفِ مقابل را شناسایی و پیدا کنید و در مرحله بعد آنها را دور بزنید !


مصداق: همسر شما ازاینکه بدونِ اطلاعِ او دعوت بستگان یا دوستان برای میهمانی را بپذیرید عصبانی میشود ، با یک پیامک نظرِ او را بپرسید(دور زدن) و سپس به دعوت پاسخ دهید ، به سادگی میشه جلوی عصبانیت های ناشی از حساسیت ها را گرفت .از دیدِ شما این یه دعوت ساده خانوادگی بوده و دلیلی برای مخالفت همسر یا اطلاع رسانی به او نمیبینید(مسئله ای که برای شما بی اهمیت است) ، در حقیقت او از دعوت یا پذیرفتنِ او توسط شما ناراحت نمیشود ، از بی توجهی شما نسبت به جایگاه او بعنوان شریکِ زندگی ناراحت است(برای او مهم است) .او در زمینه نیاز به توجه حساس است و در خیلی از موارد و مصداق های دیگر هم شما با پی بردن به این حساسیت میبایستی آن را در نظر گرفته و به نحوی آن را دور بزنید.

مفهومِ اعتماد !

اعتماد مفهومیه که به سختی بدست میاد و به سادگی از دست میره !

خبر دارید؟

خبر دارید امشب چه شبیه؟

شبِ پنجشنبه عزیزمونه ، پنجشنبه خوب و دوست داشتنیم ، یواش یواش بخودم شک کردم نکنه من عاشقِ پنجشنبه شدم و بخاطر اینه به هیچکس نمیتونم بگم دوست دارم !

فردا در اختیار تمام دوست داشتنیای خودم هستم ، شامل اینم میشه که شایدهیچ کاری نکنم یا یه کاری بکنم که خودمم از انجام دادنش تعجب کنم  !

چند ساعتِ دیگه این هفته هم تحویل میشه و ساعتِ 12 شب ، پنجشنبه خوب و مهربونم  از راه میرسه ، هیجان دارم ، براتون بهترین ها را برای این پنجشنبه استثنایی و خاص آرزو میکنم ، البته جهت اطلاع همه پنجشنبه ها برای من خاص هستند !

شبِ زیبایی برای این شبِ پنجشنبه و خوابی آرام برای همه همنشین های عزیز و گرامی آرزو میکنم.

انتخابی بلاگر برای این شبِ پنجشنبه

عشقِ بی مسئولیت !

میگی دوسش داری ، عاشقشی ،زندگی بدون اون براتون مفهومی نداره و از این جور دیالوگها !

مدرکی هم برای این حرفهای بزرگ داری؟ حتی بخودت میتونی ثابت کنی که واقعا اینجور هستی؟ یا صرفا داری حرف میزنی؟

توی فیلمهای رمانتیک هم هنرپیشه ها از روی فیلمنامه حرفای قشنگی به هم میزنن و اگر هنرپیشه ماهری باشند حسِ خوبی به بیننده منتقل میکنند ولی اون هنرپیشه ها واقعا همدیگر را دوست دارند؟ یا وقتی کارگردان میگه کات ، نقششون تموم میشه و هر کی میره خونه خودش ؟ نقش که بازی نمیکنی؟

وقتی به کسی بگو دوستت دارم  که بتونی مسئولیت این جمله بزرگ  را نه با حرف و نقش ، با عمل بپذیری  !

بی توقف !

تنها چیزی که حتی وقتی شما توقف کردید و ایستادید در شما در حال گذر میباشد ، زمان است !

تفسیر نظرسنجی پُر حاشیه !

این نظر سنجی بیشتر برای من جنبه استفاده در نوشته هام را داشت ، بعد از نتایج اولیه به این سمت رفتم که اصل مطلب را منتقل کنم و تا جایی که میشه خلاصه نویسی کنم و سعی کنم در بخش نظرات اگر مطلبی مانده بود به نوشته اضافه کنم.

زیاد صحبت کردنِ تکراری را نمیپسندم  و پیشنهاد میکنم با توجه به نتایج این نظر سنجی شما هم وقتی وارد چرخه تکرار یا حاشیه زیاد در بیان اصل مطلب شدید ، آنها را خلاصه و یا اصلا نگید.میشه ابتدا اصل مطلب گفته شود و در ادامه اگر حس کردید نیاز به توضیح بیشتر است ، آن موقع اقدام  نمایید.

نگذریم از آن 7 نفری که مایل به دریافت توضیح بیشتر بودند ، افراد صبوری هستند که در عین حال شاید کمی هم کمبود مخاطب برای حرف زدن دارند.(تنهایی)

اون یه نفر هم که براش فرق نمیکنه زیاد بشنوه یا کم هم از همینجا بهشون درود میفرستم و میگم ، سلام بی تفاوت ! (لبخند)

برای دیر وقتها !

انتخابی بلاگر برای مخاطبین نیمه شب که یواش یواش دارن از راه میرسند !

دانلودکنید و بخاطر بیارید یا خاطره ذخیره کنید و لذت ببرید ، روزی لازمتان خواهد شد !

صدای اسپیکر و خودتان را آرام کنید !

دانلود

تولدی متفاوت !

از دیدِ من مقاطع حساسِ زندگی ما بعد از بلوغ ، هر 10 سال یکبار اتفاق میفتد ، مثلا 20 سالگی یا 30 سالگی یا 40 سالگی  و برای ما حساسیت خاصی داره ، وقتی داریم ازش میگذریم تغییرات خاصی را توی خودمون حس میکنیم ، بیشتر جنبه روانی داره ولی وجود داره و واقعی هست و این تغییرِ روان همونجور که روی روحمون اثر میذاره حتی روی جسممون هم تاثیر داره .

تولد اصلی ما از یک دوره به دورۀ بعدی زندگیِ ما هر 10 سال یه بار اتفاق میفته !

مردِ کاری !

تحت هر شرایطی مرد باید کار کنه ! حتی به سن و سالش هم ربطی نداره ، با اینکه مرد هستم از مردی که کار نکنه اصلا خوشم نمیاد.

به مردی نزدیک شدید که حس کردید به یه بهانه ای داره کار نکردنِ خودشو توجیه میکنه ،توصیه میکنم  زیاد بهش نزدیک نشید !

شاید نمیدانند !

دقت کردید وقتی توی خواب هستیم ، اتفاقاتی که برامون میفته را واقعی تصور میکنیم؟ میترسیم ، شاد میشیم ، غمگین میشیم ، حتی تو خواب گاهی میخندیم یا اشک میریزیم ،توی خواب فکر نمیکنیم که خوابیم !

بعضی ها دچار افسردگی میشن که بیماری شایع و قابل درمانی هم هست ، شاید مثل سرماخوردگی علائم واضح نداشته باشه ، ولی دچارش هستند ، و بهیچ عنوان نمیپذیرند که مشکلی هست و نیازبه کمک دارند  ،از دید من خوبه خودشون  را با چندسال پیش مقایسه کنند و اگر تغییر رفتارهای مشخص و شدید روحی در خودشون دیدند ، شاید دچارش شدند و نمیدانند !

یکی از نشانه های بارز افسردگی : چیزهایی که قبلا برایش زیاد خوشحال یا غمگین میشدید ، الان نسبت بهش بی تفاوت هستید.

اسرارِ برملا !

وقتی اسرارِ خودتون را به کسی (نزدیکترین دوست یا فامیل) میگید ، دیگه هیچوقت نمیتونید در مقابل او محکم و قوی باشید !

استعدادِ ذاتی !

به این اعتقاد دارم هر انسانی بالاخره توی یک یا چند چیز استعداد داره ، فردِ بی استعداد مطلق نداریم.

فقط باید گشت و اونا رو پیدا کرد ، این جستجو نیاز به امکانات و وقت هم داره ، گاهی از بیرون یک چیز بهش نگاه میکنیم و حس میکنیم بهش علاقه داریم ولی وقتی به آموزش و یادگیری آن وارد میشیم میبینیم اونی نبوده که در آن استعداد خاصی داشته باشیم .پس صِرفِ علاقه نمیتونه کمکمون کنه ، باید در کنارش استعدادِ اون موضوع هم در ذاتمون وجود داشته باشه.

مثلا صدای ویولن را میشنویم و ازش خوشمون میاد ، آموزش ویولن یکی از سخت ترین هاست و از دیدِ من تا علاقه و  استعداد یادگیریش با هم وجود نداشته باشه ، نتیجه نخواهد داد.

مهمه که ما در طول زندگی این جستجو را ادامه بدیم و اگر روزی  حس کردیم استعدادِ خاصی داریم ،  حتما واردش بشیم و ادامه بدیم.

روزِ آخر که برای هر کس خواهد رسید ، پشیمانِ کارهایی که کردیم (هر چند اشتباه) نخواهیم بود ، حسرت کارهایی را که دوست داشتیم  و بنا به دلایلی انجام ندادیم  را خواهیم خورد !

چسبیدنِ افراطی !

همش به هم نچسبید! (بدون نگاه جنسیتی)

باور کنید گاهی هم دور بودن ، یه شب دو شب ، حسِ خوبی بهتون میده ، دلتون برای هم بیشتر تنگ میشه ، وقتی یک طرفِ ماجرا همش بخواد به همسرش بچسبه و بگه هیچ جا نمیتونی تنها بری وگرنه من ناراحت میشم ، خودشو و اونو منزوی میکنه !

اصلا شما گل ، شما خوب، شما بهترین !  بذارید طرفِ مقابلتون گاهی برای خودش باشه ، خودتونم بعد مدتی خسته میشین ، بعضی ها میگن ما خسته نمیشیم ، ولی دلیلی نداره که اونم مثل شما باشه !

میخواد یه شب بره پیش مادر و پدرش بمونه ، یا با دوستاش وقت بگذرونه ، حالا یه اشتباهی کرده تو دورانِ شیرین نامزدی گفته دنیای من شما هستی یا همه کس و کارِ من شمائید ، همش اینو نکوب تو سرش و زندونیش نکن ! (لبخند)

اینجا دیگه تصمیماتِ منطقی  زندگی نیست که یکی بخواد حرفِ آخر را بزنه  ، احساسِ آدمهاست و نمیشه با دستور کنترلش کرد.

 زندگیِ با هم  از دیدِ من یعنی احترام گذاشتن به خواسته های هم !

قضاوت!


آدمها را بر مبنای نداشته هاشون نه، بر مبنای داشته هاشون قضاوت کنید!


نگید هم کلا قضاوت درست نیست ، یه ناخودآگاه بی اختیار هست ، دست خودمون نیست و اینکارو میکنیم  !



یه بار دیگه آروم و با دقت بیشتر بخوانید لطفا.