بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

آدمها یکجور نیستند !

بعضی  این حس میادسراغشون که مردها از نظر رفتاری همگی بدنبال ارتباط و نزدیک شدن به جنس مقابل هستند !

از دید من ، با این طرزِ فکر ، وقتی با شخصِ متفاوتی آشنا میشوید که اینگونه نیست دچار سردگمی در نحوه برخورد با او خواهید شد.رفتار او را در چهارچوبی که از تجربه های قبلی زندگی داشتید قرار میدهید و میبینید که در آن نمیگنجد و بسیار متفاوت است  و چه بسا در برخوردتان با او دچار تناقض و اشتباه شوید.

هستن مردهایی که برای آشنایی باهاشون خیلی شرط ها میبایستی احراز بشه ، حتی برای اینکه شما را بعنوانِ یه دوستِ ساده بپذیرن !

همانطور که همگی خانمها مشابه هم نیستند ، مردهایی هم هستند که بسادگی نمیپذیرند شخصی به ایشان نزدیک و ارتباطی برقرار کنند، همه آدمها یکجور نیستند !

شوخی با پُست : زیباییِ حس یا حسِ زیبا؟!

وقتی بهش دلیلِ اینکه چرا نمیتونم برای همیشه کنارش باشم  را توضیح دادم  و  گفتم بهترِ به فکرِ زندگیش باشه،چشماش خیس شد و  گفت : به فکرش هستم ، زندگیم تویی !

منم بهش گفتم : چند بار بهت بگم ؟ تو نه ، شما !

پنجشنبهِ آزاد!

یه پنجشنبه خوب و دوست داشتنی دیگه اومد !

توصیه میکنم یه خط بین کار و زندگی بکشید و برای هر کدوم وقت مناسب را بذارید.

چون 5 شنبه کار نمیکنم ، وقتم کامل به خودم تعلق داره ، به این فکر کردید که آیا روزی هست که کامل اونو به خودتون اختصاص بدید؟ فقط به خودتون فکر کنید ؟

نگرانِ این و اون نباشید، به کار فکر نکنید  و حس کنید آزادید هر کاری که دوست دارید بکنید؟

برای من 5 شنبه ها اینجوریه ، یه روزِ آزاد!

با کی قهری؟

آدما در طول زندگیشون از بچگی شروع به قهر کردن میکنن ، بعضی وقتا با دوستا ، فامیل یا حتی پدر و مادرشون ، همشون پیش آمده و مشخصه که با کی قهر هستی و چرا !

یه روزایی میرسه که احساس میکنی حسِ خوبی نداری ، از خودتم خسته شدی ،  از اشتباهات خودت ،  از اینکه چیزایی را که باید میدیدی ، ندیدی ، بموقع نخواستی ، به وقتش اون کاری را که باید میکردی ، نکردی ، یه جایی که باید بودی ، نبودی و جایی که نمیبایستی باشی ، بودی  !

از آن چیزی که گذروندی و نمیتونی اسمشو زندگی بذاری بیزاری ، از اینکه دیر جنبیدی و زمان عزیزتو از دست دادی ، اونوقته که  به خودت میگی : باهات قهرم !

رُستنِ زندگی !

بعضی گیاهان آب کم میخواهند و بعضی زیاد !

اگر به اونایی که آب کم میخوان ، آب زیاد بدین ریشه هاشون میپوسن و خشک میشن ، جالبه که ما همیشه فکر میکنیم خشک شدن بر اثر بی آبی هست .

اگر میخواهید گلی را با نشاط و سرزنده داشته باشید و زندگی را بهش هدیه بدید ، اول نحوه نگهداریش را  خوب بشناسید !

جیغ !

گاهی خالی کردن فشارهای روحی لازمه ، به خانمها توصیه میکنم بعضی وقتها وقتی به دلِ طبیعت رفتن یا در جایی خلوت  و دور از دیگران بودند ، جیغ بکشند !

زیباییِ حس یا حسِ زیبا؟!

وقتی بهش دلیلِ اینکه چرا نمیتونم برای همیشه کنارش باشم  را توضیح دادم  و  گفتم بهترِ به فکرِ زندگیش باشه،چشماش خیس شد و  گفت : به فکرش هستم ، زندگیم تویی !

دویدنِ منطقی !

اگر دنبال چیزی بدوید که سرعت و توانش بیشتر از شما باشه ، هرگز به آن نخواهید رسید !

از ابتدا از توانایی خود و هدفی که بدنبال آن هستید (کار ، احساس ، ورزش ، رژیم غذایی ، روابط اجتماعی و ...) ارزیابی دقیق و جامعی داشته باشید ، بعد مسابقه را شروع کنید !

خورشیدِ من !

از دیدِ من هر کس به نسبت احساس یا وابستگی که به شما دارد در شعاعی اطراف شما حضور دارد ، یادتان باشد در مرکز ، خودِ شما قرار دارید مانند خورشید ، اگر نور و گرمای شما کم شود ، به دیگران هم نمیتوانید چیزی بدهید ، خود را بیشتر از هر کس و هر چیز بخواهید ،  تا همیشه تابان و فروزنده باشید ، مطمئن باشید در این صورت ، دیگران هم از  بودنِ با شما به گرما و نور خواهند رسید !

خُب نگو !

یه جمله دیگه که زیاد شنیدیم :

میخوام یه چیزی بهت بگم ...ولی ناراحت نشی !

چه اصراری داری منو نارحت کنی؟  حس میکنی جملتون قراره کسی را ناراحت ، غمگین و عصبانی کنه؟ توصیه میکنم اگر ضروری نیست ، نگید !

مثلا فلانی پشت سرت حرف زده یا لباسی که پوشیدی قشنگ نیست یا حرفهای مشابه .

کسی به من اینو بگه ، بهش میگم نگو ! اگر فکر میکنی ممکنه حسِ خوبمو بگیره ، هر چی هم هست نگو، من نمیخوام بدونم ، البته متاسفانه اکثرا" باز هم بزور هم که شده میگن .

از دیدِ من از این حرفهای پیش پا افتاده و بی فایده ،  هر چی کمتر بدونین ، بهترِ!

یه چیزی میخوام بگم ...هیچی ولش کن ، نمیگم !

حتما با این جمله برخورد کردید :

یه چیزی میخوام بگم .....نه، هیچی اصلا ،  ولش کن ، نمیگم !

اگه نمیخواستی بگی ، چرا همینو گفتی ؟ یعنی برای چند ثانیه بعد هم نمیتونی توی ذهنت برنامه  برای حرف زدن داشته باشی؟

علت گفتن این جمله ؟

از دیدِ من  کسی که اینو میگه قطعا مطلب را به شما خواهد گفت ولی متاسفانه عاشقِ خواهش و التماسِ شماست  و  میخواد هیجان را بالا ببرد و در عین حال بگوید مطالبِ مهمی میداند و یه جورایی جایگاهِ خودش را بالا ببرد.

من قطعا بعد شنیدن این جمله از طرف مقابل میخواهم که مطلب را بهم نگه و اگر بگه من نخواهم شنید ، معمولا بعد از این برخورد اون به خواهش میفته که مطلب را به من بگه ولی باز هم من نمیپذیرم ، تا حالا هم از ندانستن اینگونه مطالب اتفاقِ ناخوشایندی برام نیفتاده !

زندگیِ بدون طعم !

گاهی یه غذایی میخوری که فقط سیر و زنده نگهت داره ولی اون چیزی نیست که طعمشو دوست داشته باشی ، بعضی زندگیها اینجورین !

به شما بدهکارم !

وقتی کسی کارِ بزرگی بدون چشمداشت برای شما انجام میدهد که توان جبرانِ آن را ندارید ، از دیدِ من بهتر است احساس بدهکار بودن خود را به او منتقل نکنید و به فکر جبران  نباشید ، اجازه بدهید ارزش کار او در همان حد باقی بماند !

وقتی به او میگویید به شما بدهکار هستم ، این حس را به او میدهید که کار او با انگیزه جبران آن از طرفِ شما بوده.

شاید یک تشکر صمیمانه صرف ،  بهترین پاسخ برای اینگونه رفتارهای محبت آمیزِ بدون توقع باشد.

بزرگترین درس زندگی ! رمز 8888

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

انتظار مردانه !

یک راز مردانه را بدانید !

شاید اولین انتظاری که یه مرد از یک زن داره اینه که اگر به نحوی تو زندگیشه ، مهربان باشه ، راجب پسر بچه ها هم صحبت نمیکنم !

یه مرد ، مهربانی واقعی را تشخیص میده !

با او واقعا مهربان باشید از صمیم قلب ، اگر نمیتوانید بدانید که در دراز مدت دچار مشکل میشوید .

چرا شما؟

وقتی به کسی میگویید شما ، به نحوی ابراز ادب میکنید ، دارید میگویید برای من محترمی و ارزش داری ، به حرفهایتان توجه میکنم و به آن فکر میکنم.

گفتن تو هم چیزِ بدی نیست ، شاید قدری صمیمانه تر فقط یک نکته دارد !

از دید من وقتی دو نفر بدون کوچکترین اختلافی و وقتی همه چیز خوب و خوش است به هم میگویند شما، اگر روزی متاسفانه بینشان اختلافی هم پیش بیاید نهایتا یک مرحله پایین تر میآیند و به هم میگویند "تو" !

حال تصور کنید در حالت عادی به هم بگویند "تو" ، فکر میکنید اگر مشکلی بوجود بیاید به هم چه خواهند گفت؟

من شما را انتخاب میکنم ، در هر حالی که باشم !

سر به مُهر !

معنی سربه مُهر یعنی پاکت یا بسته ای که سر آن مهر و موم شده و اگر باز شود دیگر ارزشی ندارد و قابل اعتماد نیست.

وقتی پیشِ دوست صمیمیتون از کسی حرف میزنید و رازی را برملا میکنید ، خود اون دوست یا شنونده اولین کسی خواهد بود که به شما بی اعتماد میشود ، او نگرانِ این قضیه خواهد شد که روزی هم ممکن است رازِ او را در نزد کسِ دیگری فاش نمایید !

دیگران وقتی به شما حرفی میزنند ، لزومی ندارد تاکید کنند که این مطلب خصوصی است ، اینکه به شما نگفتند  که حرفشان را به دیگری نگویید و رازشان را نگهدارید ، مجوزی برای این نیست که آن حرف را به شخص دیگری منتقل کنید.

حریم خصوصی دیگران را حفظ کنید تا حریم خودتان محفوظ بماند.

دل گرفته !

دلِ گرفته خانم ها مثل هوای گرفته میمونه ، تا نباره باز نمیشه !

سیاره 2 نفره !

داشتم فکر میکردم اگر یه زن و مرد را تنها در یه سیاره دیگر رها میکردند .

اگر از هم خوششان نمیآمد چه؟

اونا مجبور به بودن با هم بودن ؟

آیا این جبر باعث میشد که کشش حسی بین آنها بوجود بیاید؟

آیا مشکلاتی مانند وفاداری ، حرفهای دیگران و ... در میانشان نبود؟

وقتی از هم خسته میشدند چه میکردند؟

رفتارهای آنها به سمت خوب بودن میرفت یا بد شدن؟


بین تنهایی و اجبار کدام را انتخاب میکردند؟


چشمهایم را بستم و این تصور را در ذهنم داشتم ، برای من جالب نبود که به هر علتی مجبور باشم کاری را بکنم ، ارزش داشتن اختیار حداقل برای من بسیار زیاد است ، انتخابِ من تنهایی بود !

خواب ناراحت !


از نظر من ، به شبهایی که خوابتون نمیبره یا بد میخوابید ،کمی فکر کنید ، غیر خودتون کسی مقصر بوده ؟ شبی که آروم و بی دردسر میخوابید هم عاملش باز خودتون هستید ! به این فکر کنید که چیزی در دنیا به اندازه ذره ای گرفتن آرامش از شما ارزش داره؟برای من نداره ، هیچ چیز !



فکر خوانی !

از دید من هستند کسانی که عادت به فکرخوانی دیگران دارند ، شاید بشود از میان کلام و گفتار به انگیزه و اندیشه ای پی برد ولی اینکه قصد  این را داشته باشیم که فکرِ قطعی کسی را در موضوعی حدس بزنیم بدون اینکه خود او اعلام نظر کرده باشد، شدنی نیست !

حدس و گمان اشتباه و ابراز آن باعث میشود اعتماد دیگران به توان فکری شما کم شود و به نظرات شما بی توجه شوند.

توصیه میکنم اگر هم میخواهید افکار کسی را حدس بزنید آن را نزدِ خود نگاه دارید و ابرازش نکنید !

دَرِ پنهانِ درون !

از دیدِ من روح هر انسان یک درِ پنهان دارد و اتفاقا هیچوقت هم قفل نیست ، ولی مکان این در معلوم نیست ، پیدا کردنش کمی سخت است و آنگونه راحت نیست که ما براحتی دستگیره آن را ببینیم و بچرخانیم و وارد شویم !

نشانه های آن دَر را میتوانیم در برخورد و با ارتباط مداوم در گذرِ زمان با آن شخص ببینیم ، یکی به شما با احساس و عاطفه نشانه میدهد ، کسی با منطق و عقل و عده ای هم با جسم و مادیات و پول !

اگر دقیق باشید و نشانه ها را پی بگیرید به دری خواهید رسید که وقتی وارد آن میشوید میتوانید ارتباط مناسبی با آن شخص برقرار کنید ، خیلی بهتر از ارتباطی ظاهری و سطحی.

اگر روزی بتوانیم این کار را بکنیم ، مطمئن باشید که میبینیم هیچکس دست نیافتنی نیست ، فقط کافیست دری را که به درونش باز میشود را پیدا کنید !

هر آدم ، یک خاطره !

هر آدمی که وارد زندگیتون میشه و میره حداقل براتون یه خاطره باقی میذاره ،یه حرف ،  یه هدیه ، یه نوشته ، یه عکس یا حتی یه آهنگ که وقتی میشنوی یا میبینی یادش میفتی و همه چیز برات زنده میشه ، مثل ردپای خشک شده که نشون میده یه روزی کسی از اینجا رد شده  و این اجتناب ناپذیره ، کاریش هم نمیشه کرد و ذهن و احساس ما توانِ بیرون کردن و پاک کردنشونو نداره !

نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه؟

بی چتر !

نزدیکتر شدند و شانه به شانه راه می آمدند، لمس بازوان و شانه سمت راست مرد، بر روی بازوان زن که کمی پایین تر  بود حس خوبی به هر دو میداد ، گاهی اتفاقی پشت دستهایشان بهم میخورد ، انگار ولتاژ کوچکی را بهشان وصل میکردند ، از لمس پشت دستهایشان هم لذت میبردند ، ناله برگهای پاییزی در زیر پاهایشان ، وقتی بیرون می آمدند هوا ابری بود ، صدای رعد آمد زن خودش را به پهلوی مردش فشار داد ، مرد انگشتانش را در دست او چفت کرد ، قطرات ریزِ زندگی شروع شد ، مرد توقفی کرد و چتری را که در دست دیگر داشت باز کرد ، نگاهی به چشمان زن کرد لبخندی زد و چتر را دوباره بست ، زیر باران ملایم پاییزی ادامه دادند ، بی چتر !

کمتر بدانید !

دانستن خوب است ولی نه همیشه !

واردِ زندگی با شخصی شدید و مدام در حال بررسی گذشته او میباشید ، فرضا توانستید به مطلبی دست پیدا کنید که از دیدِ شما درست نبوده ، آیا در گذشته خودتان همه چیز خوب و بی اشکال بوده؟

از دید من بیشتر از آنچه مربوط به زندگیِ حال حاضر شما میباشد ندانید بهتر است ، سرک کشیدن و کنجکاوی بی مورد در گذشته شریک زندگیتان غیر از فشار و استرس بر خودتان  و او حاصلِ دیگری ندارد.

مطمئنم گذشته هر کس وقتی زیرِ ذره بین قرار بگیرد ، نکاتی خواهد داشت که از دیدِ بعضی جالب نیست  و وقتی شما این کار را میکنید طرفِ مقابل هم تشویق میشود بخاطر دفاع از خودش هم که شده ، بدنبال نکاتی از گذشته شما بگردد !

بدترین شکایت !

وقتی از خودت شاکی باشی ، این شکایت را باید پیشِ کی ببری؟

تَک هستید !

حرفای شما و طرز فکرتون ارزشمند و عالیه ، فقط یکی در دنیا میتونه مثل شما فکر کنه و اون هم فقط شمائید ، شخصیت هر انسان مثل اثر انگشتش با دیگری فرق داره ، شما منحصر به فرد هستید !

اندیشهِ شما برای من بسیار بسیار محترم ، مهم و قابل تفکر هست چون به غیر شما هیچکس آنگونه که شما فکر میکنید ، فکر نمیکند !

فقط فکر کن !

از او چیزی را میخواهی که خودت نخواستی یا نتونستی بهش بدی ؟

هرگز امکان نخواهد داشت !

میتونی چیزی را ازش بخوای که خودتم اونو بهش داده باشی ، نه بیشتر نه کمتر !

 از او بپرس ، از شما راضی است؟ و اگر جواب منفی شنیدی ، مانند همیشه حمله نکن ، توجیه نکن  ، با فریاد و خشم پاسخ نده ، اینبار فقط فکر کن ! (بدون نگاه جنسیتی)

دیدارِ خوب !

بعد مدتها اجازه دادم یه دوست برای دیدار بیاد ، دستهامون را الکل زدیم و چند دفعه با هم دست دادیم ! (لبخند)

چند ماه میشد که ندیده بودیم همو ،وقتی بغلش کردم به سفتی و محکمی دلتنگیهامون بخودم فشارش دادم ، حس خوبی بود ، پنجشنبه خوبیه  امروز !

http://s16.picofile.com/file/8412209842/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B0%DB%B2%DB%B9_%DB%B1%DB%B3%DB%B2%DB%B7%DB%B1%DB%B9.jpg


ناهار طبق وعده کباب !

http://s16.picofile.com/file/8412210634/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B0%DB%B2%DB%B9_%DB%B1%DB%B3%DB%B2%DB%B720.jpg

بزرگترین کاشف !

انسانی که بتونه روح خودشو با هزاران و شاید میلیونها ناشناخته کشف کنه و  بدونه که چه توانایی هایی داره و به آنها مسلط بشه ، از دید من بزرگترین کاشفِ !

تک تک انسانها اگر بدرون خودشون سفر کنند ، خیلی کار خواهند داشت تا خوشون را بشناسند و بدونن چی هستند.

بهتون تبریک میگم ، شما ، بزرگترین کاشفِ دنیا  در زمینه کشفِ پیچیده ترین سیستم بشری به مفهوم ناشناخته های وجودتون هستید !

"نا" زن !

مردها را معمولا به 2 دسته تقسیم میکنند ، مرد و کلمه ای که با "نا" در اول مرد می آید !

ولی این مسئله را در زن ها نشنیدیم ، چرا؟

شاید تصور میشه که همچین چیزی وجود نداره ؟ زن ها فقط زن هستند و دسته بندی خاصی ندارند !

از دید من اینجور نیست ، بعضی  از زن ها هم هستند که میشه از "نا" در اول کلمه زن براشون استفاده کرد. البته به شرطی که با ناز هستند اشتباه گرفته نشه ! (لبخند)

نمیشه از جانب خانمها صحبت کرد ولی میشه توقع و انتظار یک مرد از یک زن را نوشت ، اینکه درست هست یا نه و یا اینکه مردها هم میبایست آن را داشته باشند، موضوع این نوشته نیست ،از دیِد من مهمترین موردی که یک مرد از یک زن توقع دارد این است که مکمل او باشد نه مقابل او  و رفتارهای طبیعی که از یک زن انتظار میرود را از خود نشان دهد ، زنی که  نتواند این احساس را در مردِ زندگی خود بوجود بیاورد از نظرِ من میشود از کلمه "نا" برای او استفاده کرد !

خواب !

خوابتون نمیاد؟

اگه میومد این موقع شب اینجا نبودید که این پُست را بخوانید !

هر علتی که برای بی خوابی دارید براتون شیرین تر از خوابِ شیرین هست؟

جشنِ 5 شنبه !

باز داره میاد ، یه پنجشنبه دیگه ، یه 5 شنبه دوست داشتنی ، یه روزی میرسه که روزها که هیچ سالها را هم ندانسته خواهیم گذراند ، ولی در حال حاضر 5 شنبه عزیز دیگری در حالِ رسیدن است ، برای فردا برنامه دارین ؟ شاید 5 شنبه دیگه را نبینیم !

بیرون میرم ، شاید یه مرکز خرید ، یه ناهار خوب ، احتمالا کبابی (بدون شراکت با هیچکس !) یه شامِ بهتر (یه پیتزای قطعا بدون شراکت !) یه روزِ خوب با حال خوب ، شاد و بدون درگیریی فکری و روحی ، فقط من و آرامشِ من، تنهایی هم بد نیست گاهی !

تنها ارزشمند !


تنها چیز ارزشمند برای گذر عمر و زمان ، شاد زیستن میباشد،معیار از دید من این است، هرچیزی ما را از خوش بودن حال خوبمون دور کرد ، از آن دوری کنیم !

خودباوری به خطا!

کاری کردی و میدانی که اشتباهِ بزرگی بوده ، اولین و مهمترین قدم برای عدم تکرار آن ، آگاهی و ایمان خودتان به این میباشد که اشتباه و خطایی از طرف شما رُخ داده !

تا زمانی که خود به این باور نرسید که اشتباه کردید، هیچگونه نصیحت و حرفی از دیگران آنچنان موثر نیست ، توصیه میکنم از روی اینگونه موارد بسادگی نگذرید و نگویید که دیگر شده و کاری نمیشود کرد؟!  تجزیه و تحلیل کنید و متوجه شوید چرا؟ نقطه شروع آن اشتباه کجا بود؟، دلیلش و فکری که در پشتش بوده  ؟  چه آسیب هایی به شما زده یا در آینده خواهد زد؟

گذر ساده از روی خطا تنها عامل تکرار موارد مشابه است ،

مدیریت بحران !

نمیشود بگوییم در روابط اجتماعی و عاطفی بین زن و مرد بحث و اختلاف نظر بوجود نمی آید ، همیشه همه چیز آنچنان نخواهد بود که ما یا طرفِ مقابل ما بپسندد ، اشتباه است که جلوی اینگونه اختلاف ها را گرفت و یا از آن فرار و به زمانی دیگر موکولش کرد ، مانند زودپزی که منفذی برای خارج کردن بخار ندارد و شعله زیر آن هم روشن است ، قطعا نتیجه ای غیر نابودی و ویرانی نخواهد داشت.

اجازه دهیم بحران ها و اختلافات نظری در زمان مناسب و به مرورخود را نشان دهد ، از بحث فرار نکنیم و مانع آن نشویم ، ولی نکته مهم در این وسط چگونگی مدیریت این موارد است ، از دید من آقایان در این زمینه مسئولیت بیشتری دارند  ، اگر صحبت و اظهار نظری هست ، میشود با احترام به عقاید هم ، کمی صبوری و اجازه دادن به طرف مقابل برای خالی کردن تمام دل گویی هایش آن را مدیریت کرد.

به این اعتقاد دارم جلوی بحران را نباید و نمیشود گرفت ولی میشود آن را بخوبی مدیریت کرد و از آن فرصت جدیدی برای نزدیک شدن ساخت .

آشفتگی !

نمیتونی تمرکز کنی ، افکار نامشخص مثل رودخانه هایی نامنظم از هر سمت ذهنت جریان دارند ، تا میخواهی به یکی برسی ، دیگری از راه میرسد ، همشون را متوقف کن ، به احساستون مرخصی بدین ، منطق و عقل را جایگزین کن ، فکر کن ، قبل هر حرف و کاری ، حتی اگر نمیتوانی فکرت را متمرکز کنی ، یه مدت هیچ کاری نکن ، نه حسی و نه منطقی ، بگذار روح و روانت به آرامش برسد ، بعد آرام آرام به زندگی برگرد !

آشنایی با مردها !

از دید من ، مردها از اینکه بغل شوند ، نوازش شوند ، سر به روی پا یا شانه کسی بگذارند خوششان نمیاید و برعکس آن را میپسندند.

تنها زنی که دوست دارم او مرا بغل کند ، سر به روی پاهایش بگذارم و نوازشم کند : مادر !

طنز : زندگی یک مدیر کل !

مادر: آخه ننه جان فعلا که نه کاری داری نه سرمایه ای، صبح تا شب و شب تا صبح هم کله ات توی اون گوشی لا...به فقط دیلینگ دیلینگ صدا میاد از توش ، یه قرون هم که پول از توش درنمیاد ، پدرتون هم که به رحمت خدا رفته ،آخه تا کی میخوای این وضعو ادامه بدی؟

پسر : مادر عزیز و محترم، الهی من فدای اون منگوله های دور روسریتون بشم ،همین منی که میبینی اینجام ، یه مدیر موفق هستم !

مادر: چی هستی؟ مدیر؟ مدیر چی ؟ مدیرِ خوردن و خوابیدن؟ چقدر حقوق میگیری ؟ پس کی میری سرکار که من نمیبینم؟ تو که تا لنگ ظهر خوابیدی ، صبحانه و ناهار و شامتم که سرجات میخوری ! کم مونده برای کارهای ضروریت هم برات ظرف تو اتاق بذاریم ! !! حالا برای من مدیر هم شدی؟

پسر: باور کن راست میگم ، من از طریق اینترنت همه کارها را انجام میدم ، الان با این وضع بیماری کسی دیگه سرکار نمیره .

مادر: خوبه خوبه ، بیماری؟ نه اینکه قبل این بیماری 6 صبح میرفتی بیل میزدی ! اصلا تنها کسی که هیچیش قبل و بعد این بیماری فرق نکرده خودتی ، مریضی هم بگیری از خودت گرفتی ! خب حالا این ادارتون کجاست ؟ چند تا کارمند داره ؟ مدیر کدوم بخش هستی؟

پسر: (سرفه جهت صاف کردن سینه) من مدیر کل هستم مادر جان ، مراجعه کننده های ما هم چند تاشون ثابتن و یه تعدادی هم متغییر و موقت ، کار من هم خیلی سخته ، اکثر موارد این مراجعین  از برنامه هام انتقاد دارن و تقریبا کل وقتم گرفته میشه که بهشون توضیح بدم که چی به چیه !

مادر : حالا اسم ادارتون چیه ؟ که من پیش حاجیه خانم(همسایه) اقلا یکمی پز بدم و بگم پسرم مدیر کل فلان جاست.

پسر : من مدیر کل وبلاگ "پسر های شیطون " هستم !

***

بقیه را نمینویسم چون ادامه ماجرا و اتفاقاتی که برای آن پسر توسط مادرش افتاد اصلا در شان یک مدیر کل نبود !

وبلاگ حضوری !


داشتم فکر میکردم خوب بود یه وبلاگ حضوری داشتیم ! مثلا یه روز تو یه رستوران یا پارک کسایی که مایل بودن میومدند و من موضوع بحث را بصورت شفاهی مطرح میکردم و هر کس نظر خودشو میگفت و من هم میتونستم همونجا پاسخ بدم ، اگر در پارک قرار میذاشتیم نفری یه ساندویچ و یه شیشه آب معدنی با خودتون می آوردین (چون من بهیچ عنوان غذای خودم را با کسی شریک نمیشم !) بهمراه یه دفتر یادداشت ، و همینطور نفر بعد یه موضوع جدید مطرح میکرد و و دیگران نظرات خودشون را میگفتند و پاسخ میگرفتند.


حالا تصور کنید مواجه شدن با کسایی که ندیدینشون و  توی ذهنتون اونا رو جورِ دیگه تصور کرده بودین یا ساخته بودین میتونست چقدر جالب باشه !

البته با این نظر سنجی جدید روشن شد که حداقل مراجعین به این وبلاگ با درجه بالا  (درجه رویِ قرمز هست !) کنجکاو هستند و این خطر وبلاگ حضوری را تهدید میکنه که از همه چیزتون سر در بیارن ! (لبخند)

البته با این اوضاع همه گیری  این کار شدنی نیست ، فقط میتونین تصورش کنید !

تنهایید؟

اگه تنها نبودید ،حداقل الان ، تو این لحظه ، همین الان را میگم ،  نمیومدید اینجا و این متنی که نوشتم (پُست تنهایید؟) را نمیخواندید !

آسان نیست !


از آدم منظم ، دقیق ، متعهد ، صادق ، وفادار و کلی خصلتهای خوب دیگه خوشتون میاد؟ اگر مجرد باشید همیشه در آرزوی همچین شخصی برای زندگی هستید؟


فقط در نظرتون باشه ، شما هم میبایست به اندازه او این موارد را داشته باشید وگرنه زندگی با یک ایده آل اصلا آسان نیست!


او مطالبه گر هم هست و وقتی تمامی این موارد را در اختیار شما میگذارد ،انتظار دارد که پاسخ مناسبی نیز دریافت نماید وگرنه زندگی را برای شما سخت خواهد کرد.


لطفا این نوشته را یکبار دیگر و با دقت بیشتر بخوانید.

آشپزی مردانه : آموزش کباب کوبیده !

تا سالها پیش همیشه برام سوال بود که وقتی کباب کوبیده درست میکنم چرا از روی سیخ میریزه ، تا اینکه متوجه شدم رمز و راز کار در کجاست !

با این روش با هر گوشتی کباب کوبیده را درست کنید دیگر از روی سیخ نمیریزد.

ترکیب مناسب برای سلیقه من ، 400 گرم گوشت مغز ران گوساله و 600 گرم قلوه گاه گوساله است (از طعم گوشت گوسفند خوشم نمیاید) که با هم چرخ شوند و بخوبی ورز داده بشن ، کمی فلفل سیاه و نمک اضافه میکنیم و بدون دستکش گوشت را حدود یک ربع بهم میزنیم ، 2 عدد پیاز متوسط را رنده میکنیم و آب آن را را بخوبی میگیریم ، پیازهای رنده شده را با گوشت مخلوط و حدود 10 دقیقه هم آن را ورز میدهیم ، میگذاریم حداقل 2 ساعت در یخچال بماند تا طعم مواد به هم وارد شود.توصیه میکنم مواد یا ادویه های دیگر مثل زعفران نزنید ، وگرنه مزه آنها غالب شده و طعم واقعی کباب را از دست خواهید داد.

کبابها را به سیخ کشیده و سر و انتهای سیخ را با حالتی شیب دار به سمت سیخ میبندیم. حداقل یک ساعت سینی کباب را در مقابل باد یک پنکه یا یک ربع در مقابل باد سشوار (باد سرد) قرار میدهیم (با این روش کباب دیگر از روی سیخ نمیریزد) ، این کار باعث میشود آب تبخیر شده و گوشت به سیخ بچسبد.

منقل ذغالی یا گازی را روشن و اجازه میدهیم به حداکثر حرارت برسد و سپس کبابها را روی آن میگذاریم و وقتی آخرین کباب را گذاشتیم ، اولی را برمیگردانیم ،توصیه میکنم گوجه ها را زودتر از کباب بگذارید چون زمان بیشتری میبرد و اگر با کبابها با هم بگذارید ممکن است گوجه ها هنوز آماده نشده و کبابهای آماده شده سرد شوند.

من این کار را نمیکنم ولی کسانی که مایل هستند دقیقا طعم کبابشان رستورانی شود میتوانند وسط پختن کبابها را برداشته و با چنگال مقداری کره روی آنها بمالند و مجددا روی منقل بگذارند. نون سنگک یادتون نره !


ناهار امروز بلاگر (قبل از کباب کردن) :

http://s16.picofile.com/file/8411791068/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B0%DB%B2%DB%B5_%DB%B1%DB%B0%DB%B4%DB%B6%DB%B0%DB%B3.jpg

براتون پیش اومده؟


وقتی توقع داری کسی براتون کاری بکند ، خصوصا از آشنا و نزدیکان، نمیکند و آن کار را کسی برای شما انجامش خواهد داد که اصلا از او توقعی نداشتی  !


آقایان و گفتن دوسِت دارم!

از نظر من ابراز های عاشقانه از طرف آقایان به چند مرحله سنی تقسیم میشود :


20 ساله ها :

به راحتی میگویند چون متوجه عواقب و مسئولیت های آن نیستند ، بین احساس قلبی  و زبانشان ارتباط مستقیمی وجود دارد و آنچه درونشان میگذرد را بدون توجه به اینکه ممکن است برای خود یا شخص مقابل چه اتفاقی بیفتد، بیان میکنند.


30 ساله ها :

برای گفتنش حتما به زمان نیاز دارند و به سرعت نمیتوانند این جمله را به زبان بیاورند ، ارتباط مستقیم دل و زبانشان به فیلتری وصل شده بنام عقل ! میدانند که گفتن این جمله برایشان مسئولیت خواهد داشت و بسادگی و به هرکس نمیگویند ولی دیر یا زود اگر ارتباط ادامه داشته باشند ، خودشان مایل خواهند شد که بشنوند و بگویند.


35 ساله ها و بالاتر :

اصولا نمیگویند ! ازاکثریت ایشان منتظر شنیدن این جمله نباشید ، یا واقعا کسی را دوست ندارند و یا اگر هم داشته باشند ارتباط کلام آنها دیگر با دل نیست و ارتباط سخن گفتن آنها با فکر و عقلشان است ! شاید باور خود را به این جملات از دست داده اند ، با مسئولیتها و عواقب گفتن این جمله آشنا شده اند و گفتنش برای ایشان سخت است و اگر معدود کسانی هم که در این سن یا بالاتر این جمله را به زبان بیاورند، صرفا به اجبار و خواست طرف مقابل بوده !


مظلوم نمایی !

گاهی تصور میشه با نمایش مظلوم بودن میشه کاری کرد و کسی را گمراه کرد ، از دید من ممکنه موقتا در یک مقطع هم با تحریک عواطف کسی نمایشی راه انداخت و منافعی را پیش برد ولی در دراز مدت نتیجه عکس خواهد داد .

اصولا هر چیزی که با نمایش و ظاهر سازی همراه باشد ، عمر کوتاهی دارد و مداوم نخواهد بود و روزی برملا خواهد شد.

افرادی که این کار را میکنند قطعا دچار تناقض خواهند شد و پس از مدتی بعنوان یک شخص مکار شناخته میشوند. خصوصا در آقایان این کار نه تنها ظاهر زشتی دارد بلکه حس یک خانم به مردی که نتوانسته حق خود را مطالبه و با قدرت آن را بگیرد ، هرگز نگاهی عاشقانه نخواهد بود  و اگر مظلومیت او را نیز بپذیرد ،  صرفا با حس ترحم با او برخورد خواهد کرد !

بین مظلوم واقعی و نمایشی از آن ، تفاوت بسیار است.

چاکران و نوکران !

نحوه صحبت کردن هم مثل خیلی چیزای دیگر تابع سلیقه است ، از نظر من نمیشه آن را نشانه بد یا خوب بودن کسی دید ، هستند کسانی که خیلی عامیانه حرف میزنند و انسانهای خوبی هستند و کسانی که خیلی لفظ قلم صحبت میکنند و مشکلات بسیاری دارند.

در هر حال این سلیقه شنیداری هر کس است که از کلام یا جمله ای که میشنود لذت ببرد یا نبرد.

از دید من کلماتی که نشان از بندگی و کوچک کردن خود نزد دیگران باشد جالب نیست و فکر کنم بسیاری آن را نپسندند ، بعضی مواقع خود افرادی هم که این کلمات را در جملات خود استفاده میکنند به معنی آن اشراف کامل ندارند و شاید فقط تکرار کننده آن هستند.

نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است این است که شخصی که با او در ارتباط جدی هستید و ممکن است قصد یک عمر زندگی را با او داشته باشید کلامش برای شما مهم است ، اگر نحوه صحبت او در جمع مورد نظر شما نباشد ، در معاشرتها حس خوبی نخواهید داشت و حتی ممکن است از نحوه بیان او دچار شرم شوید.

وقتی به کسی نزدیک میشوید به این قضیه دقت کنید و بدانید تغییر بیان به سادگی ممکن نمیباشد.


بنیان !

میخواهید یه ساختمان بسازید ، به نظر شما کدام قسمتش میبایست محکمترین جای اون باشه؟ قطعا پِی  و زیرساخت مناسب و قویِ اونه که بعدا میتونه بارِ سازه را تحمل کنه.

در شروع یک رابطه از دید من استحکام لازم برای تحمل مشکلات احتمالی هم نیاز به یک بنیان قوی داره چیزی که بسادگی تغییر نکنه و بتونه برای مدت طولانی پابرجا باشه.

حالا تصور کنید این سازه بر روی احساسات قرار بگیره ، احساس یک چیز متغیره همون طور که با چند حرف و لحظاتی  زیبا و رومانتیک به اوج میرسه با چند بحث و درگیری و جملات منفی سقوط میکنه.

به نظر من نقش عقل و منطق در مستحکم بودن یک رابطه بسیار بیشتر از احساس هست و به داوم و ماندگاری آن کمک میکنه، عقل با واقعیت سر و کار داره و معمولا واقعیت ها تغییر نمیکنند ، برای مثال یه تیکه یخ همیشه سرده و آتش همیشه گرما داره  و اینو نمیشه تغییرش داد.

بنیان را با منطق بسازید و زیبایی سازهِ زندگی و رابطه را با احساس ، تا اگر روزی به مشکلی هم برخوردید ، همه چیز از شالوده و اصل فرونریزد !

مزمزه !

معمولا یه لیوان آب را یه جا سر میکشیم ، میدونید چرا؟ چون آب طعم نداره.

ولی یه نوشیدنی خوشمزه را مزمزه میکنیم و مینوشیم ، چون حس میکنیم لذت اونو اینجوری بیشتر میتونیم درک کنیم.

وقتی به روزای اوج احساستون رسیدن سعی نکنید که اونو زود بگذرونید ، طعم اونو به آرومی و به مرور بچشید، جوری که برای یه عمر زیر زبونتون حسش کنید ، شاید نتونید دیگه هیچوقت تکرارش کنید !

سلیقهِ نور

نور زیاد و مستقیم ، سلیقهِ من نیست ، دوست دارم محیط خونه با نور غیر مستقیم و تا حدی روشن باشه که چشم را اذیت نکنه ، حس میکنم علاوه بر آرامشی که بهم میده زیبا هم هست.

 لوسترهای سنتی و شلوغ را نمیپسندم  و  بیشتر سبک مدرن و ساده را ترجیح میدم.

میشه با یه نورپردازی ساده حال و هوای یه قسمتی از خونه را تغییر داد و از دیدن آن منظره لذت برد.یه آباژور پایه دار یا رومیزی میتونه شبهای شما را زیباتر کنه.