بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

مردانگی ، زنانگی

عقیده دارم ظهور و بروز خیلی از مسائل در زندگی و روابط مشترک به طرف مقابل برمیگردد .

دختری را در نظر بگیرید که خیلی خشک و جدیست ،خودآرایی خاصی نمیکنه ، نحوه گویش و کلامش سخت و خشن ، در مقابل جنس مخالف جبهه میگیره و از لطافت و ظرافت یک دختر بدور باشه.

اگر همان دختر با مردی ازدواج کنه که رفتارهای مردانه از نظر توانایی های مدیریتی ،  برخورد ،  جذابیت های مادی ، حسی و جنسی داشته باشه ، مطمئن باشید بعد از مدتی آن زن هم از رفتارهای خارج از طبیعت زنانه دور میشه و به مرور به ذات و فطرت زنانه خودش برمیگردد.

البته برعکس این قضیه هم وجود داره ، اگر دختری با تمامی رفتارهای  زنانه با مردی که رفتارهای مردانه مناسبی نداشته باشه ازدواج کنه ، بعد مدتی خشن خواهد شد و دیگر از لطافت و ظرافت سابق در او اثری نخواهد ماند.

علت ترس انسانها از کسانی که از مشکل روحی - روانی رنج میبرن ( افراد مجنون)  این است که آنها را طبیعی نمیدانند ، در زندگی هم همین است ، مرد یا زنی که در جایگاه تعریف شده رفتارهای مردانه یا زنانه قرار نگیرند ، خارج از طبیعت و ذات خویش محسوب شده (غیر طبیعی) و در زمینه روابط اجتماعی حتما به مشکل برخواهند خورد.

توضیح : عزیزانی که درگیر بیماریهای ژنتیکی یا هورمونی میباشند موضوع بحث نمیباشد.


با طبیعت خود همراه باشید

رایحه خوش !

منکر اثر گذاری ظاهر و یا اندام بر روی افراد نیستم ، ولی صرفا" همه موضوع این نیست ، یادتان باشد که چیزهای دیگری هم میتوانند بر روی دید و نظر دیگران در مورد شما اثر گذار باشد.

یکی از آن موارد که به شخصه برای من مهم است "بو و رایحه خوب " میباشد.

به استحمام و نظافت هم نمیپردازم  که طبیعتا" انجام  میشود و موضوع بحث نیست.

تا حالا به این فکر کردید مانند مدل لباسی که میپوشید ، آرایشی که میکنید و چگونگی ظاهرتان ، عطر یا ادکلنی هم که استفاده میکنید باید به شما بیاید ! (بدون نگاه جنسیتی)

درست است که رایحه خوش یک موضوع سلیقه ای است و هر کس ممکن است انتخاب های خود را داشته باشد ولی دسته بندی آنها مهم است ، من یک گل رز ارگانیک را که بوی خوبی میدهد را دوست دارم ولی دلیل ندارد که آن را به عنوان ادکلن استفاده کنم.

از دید من بنا به شخصیت و رفتاری که دارید ، بهتر است در دسته بندی عطر و ادکلن حتی در روز یا شب هم سلیقه به خرج دهید.

بسیاری از خاطره های ما از طریق حس بویایی شکل میگیرد ، اگر کمی فکر کنید ، گاهی که بوی خاصی به مشامتان میرسد ، میگویید او هم از همین عطر و ادکلن استفاده میکرد و بیاد کسی میفتید که در خاطره بویایی و حسی خود جایگاهی برایش تعریف کرده اید.

بعنوان یک مرد ادکلن های با بوی تلخ و گس را دوست دارم ، و حس میکنم به برخورد من ، حس من و حتی طرز بیان و گفتار من میآید.

تا حالا فکر کردید که از رایحه ای استفاده کنید که نشانی از شخصیت شما را داشته باشد؟


سیاست زندگی

تصور خیلی از افراد بی تجربه در زندگی این است که صرفا در حال ازدواج با یک فرد هستند ، در حقیقت ازدواج وصلت 2 خانواده ، 2 فرهنگ ، 2 نسل و 2 رفتار و روش متفاوت زندگی میباشد.

چرا بعضی میگویند خانواده زن یا شوهر در زندگی دخالت میکنند ؟ (با نهایت احترام به خانواده های عزیز)

پسر یا دختری را بیست یا سی سال با زحمت ، تلاش و سختی زیاد به نقطه ای رسانده اند که تقریبا دردسرهایش کم شده و تا حدودی مستقل ، در همین هنگام دختر یا پسری از راه میرسد و در عرض مدتی کوتاه ، تمام توجه فرزند به او جلب میشود ، حرف حرف او است و خواسته های او بر تصمیم های پدر و مادر اولویت دارد !

نقطه شروع مشکل از همین جاست ، توصیه میکنم به کسانی که تازه وارد زندگی میشوند و یا در حال زندگی هستند ، در زمینه تصمیم گیری در مسائلی که به فرزند آن پدر و مادر که اکنون همسر شماست، مربوط میشود ، بصورت صوری هم که شده با آنها مشورت و صحبت شود. در نهایت کار و تصمیمی که خودتان گرفتید را انجام دهید ولی با این کار چند نکته ظریف زندگی را رعایت خواهید نمود و از کسی که میتواند برای شما مشکل درست کند یک دوست خواهید ساخت.

نکته مثبت دیگر این قضیه تجربه خوب بزرگترها خواهد بود ، از کجا مطمئن هستید که تصمیمی که خودتان (2 جوان) گرفته اید بهترین است؟ شاید با این کار و مشورت و صحبت کوچکی با پدر و مادر ها بتوانید در انجام آن کار نتیجه بهتری بگیرید و از تجربه آنان استفاده کنید.

این احترام حتی اگر ظاهری باشد ، میتواند احترام متقابل را بهمراه داشته باشد .

پدر و مادر همسر شما ، نمیتوانند نسبت به زندگی فرزندشان بی تفاوت باشند ، و در نهایت دخالت خواهند کرد و تا حدودی هم حق دارند ، ولی وقتی ببینند که خود شما این اجازه را میدهید و پیش قدم هستید ، مطمئن باشید دخالتشان توسط خود شما کنترل شده و در مسیر صحیح قرار خواهد گرفت.دست از غرور جوانی بردارید و به این فکر کنید ، روزی شما هم فرزندی خواهید داشت که  یک عطسه او هم نگرانتان خواهد کرد !


زندگی خوب ،  راهکار ، مهارت و سیاست لازم دارد !



دکلمه : آدم برفی

بعضی در تصور و توهم خودشون فکر میکنن با رفتنشون از زندگی کسی ، برای او گسست و نابودی بوجود می آورند ، او از هم میپاشد و دیگر به جریان عادی زندگی برنمیگردد.

وقتی شخصیت محکم و توانایی روحی قوی داشته باشید ، رفتن هیچکس نمیتواند روح و روان شما را مختل کند و نظم زندگی را دستخوش تلاطم نماید .

نوشته "آدم برفی " پاسخی است به این طرز تفکر !


لطفا" جهت دانلود اینجا را کلیک نمایید.

روزی 10 دقیقه برای زندگی !

روابط بین زن و مرد در قبل (شروع آشنایی یا دوران نامزدی) و بعد ازدواج (3-2 سال) متفاوت میباشد و کسانی که به این مطلب اعتقاد ندارند یا تجربه ای در این زمینه ندارند و یا هنوز دوران سرشار از احساس خود را نگذرانده اند.

قبل : دورانی که شما تعهد خاص مالی بهم ندارید و صرفا " به کسی که  احساس خوبتان بهم (عشق) بهمراه نیروی جنسی ، فرار از تنهایی  و استقلال از خانواده و رهایی از بعضی قید و بندها ، شما را به او متمایل کرده  ، احساس زیباست ، و خوب و شاد بودن را در انسان موجب میشود ، لحظات قشنگی است که اعتقاد دارم میبایستی در خاطرات ما حک شود و بماند ، روزی برای ادامه زندگی به تک تک آن لحظات ، نیاز پیدا خواهید کرد.

بعد : وقتی 2 نفر زیر یک سقف زندگی میکنند مانند درختانی هستند که هر کدام از یک منطقه آمده اند ، یکی گرمسیری و دیگری سردسیری منظور از سردسیری و گرمسیری تفاوتهایی میباشد که میان 2 انسان وجود دارد ، فرهنگی ، اجتماعی ، مالی ، خانوادگی ، علائق و سلیقه ها و ... حال این 2 درخت را میخواهند در یک منطقه و کنار هم بکارند ، باور دارم اگر هر کدام خود را به دما و منطقه جدید عادت ندهند ، نمیتوانند در کنار هم به باروری و شکوفایی و رشد ادامه دهند ، درخت گرمسیری باید تا حدی کاهش دما و سرد سیری تا حدی افزایش دما را پذیرا باشد.

بعد ازدواج قطعا مشکلات زندگی ، روی منطقی خودش  که عموما" زیاد هم خوشایند نیست را به شما نشان خواهد داد ، روابط جنسی به حلاوت روزهای اول نخواهد بود و  وابستگی های حسی کم خواهد شد.

تا زمانی که چیزی را بدست نیاوردیم تشنه رسیدن به آن هستیم ، وقتی سیراب شویم شاید برایمان اهمیت گذشته را نداشته باشد .(بدون نگاه جنسیتی) عقیده دارم این  مسئله ،   طبیعی ، قابل پیش بینی و حتی میتوان بگویم  ناگزیر زندگی ما خواهد بود .

چاره در آن است که با هر روزی که از زندگی میگذرد مقداری از زمان ، انرژی و فکر خود را علاوه بر درگیری با مشکلات زندگی به حفظ آن هم اختصاص دهیم ، شاید روزی 10 دقیقه هم کافی باشد که به این فکر کنیم که چطور میشود ، داشته های زیبای گذشته را حفظ کرد ، شادتر و بهتر بود و به یکنواختی نرسید، برای مواردی که به تکرار و روزمرگی رسیدم ، راهکار های جدید و متنوع بوجود بیاوریم ، هر زمان حس کردید از هم خسته شده اید و بی تمایل به گذراندن وقت با همسر و شریک زندگیتان هستید ، بدانید که زنگهای اخطار جدایی به صدا درآمده اند.

اجازه ندهید خاطرات خوب گذشته برای شما ، به حسرت بدل شود

بخشش در زندگی

دوست ندارم کسی به من بگه ، منو ببخش !

بهتر است قبل از انجام دادن کاری یا گفتن جمله ای یا نوشتن مطلبی ، یک کار ساده و در عین حال لازم را انجام دهیم ، فکر کنیم .

کسی به من میگفت برای من سخته که همون لحظه ای که حرف میزنم فکر کنم  ، نتیجه این میشود که در بسیاری موارد مجبور به گفتن ببخشید که اصولا کاری سخت و با فشار بر روی روح و روان میباشد خواهید شد.توصیه میکنم افرادی که به عواقب حرفهایشان فکر نمیکنند ، کمتر حرف بزنند یا بلافاصله جواب ندهند ، باور کنید گفتن اینکه اجازه بده فکر کنم و جوابت را بدهم بسیار کم هزینه تر از جوابی بدون تعقل و در همان لحظه میباشد.

ابتدای پست نوشتم دوست ندارم کسی به من بگوید ببخشید  یا عذرخواهی کند ، نه نیاز دارم و نه دردی را دوا میکند ، بهترین معذرت خواهی برای من ، درک اشتباه و عدم تکرار آن است ، رویه ای که خودم در زندگی پیش گرفتم و تعداد ببخشید های خودم را بسیار کم کردم.

وقتی در نزد وجدان خود پی به اشتباه میبرید ، اراده کنید که از اصرار بر آن یا تکرار آن اشتباه خودداری نمایید ، طرف مقابل وقتی ببیند شما اشتباه خود را پذیرفتید و انجام دوباره آن را متوقف کردید ، برای او بهتر و شیرین تر از صد ها بار عذرخواهی بدون پشتوانه  خواهد بود.

وقتی میگویید ببخشید و عذر میخواهید ، اگر همان اشتباه را یا خطای مشابه را تکرار کنید ، ارزش ببخشید گفتنهای شما از بین خواهد رفت و عدم اعتماد شدیدی خصوصا در زندگی یا روابط مشترک بوجود خواهد آمد.

وقتی اشتباهی را پذیرفتید ، ببخشید را نه در حرف ، در عمل نشان دهید

مهارت های مبارزه با مشکلات

در زندگی همه انسانها روزهایی آمده و یا خواهد آمد که غم و غصه و مشکلات زندگی به آنها مستولی شده و زندگی آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

چه کنیم که در برابر یک حادثه معنوی یا مادی که ما را پریشان میکند ، بهتر مقابله کرده و سریعتر از آن رهایی یابیم؟


این تجربه شخصی من میباشد و راهکاری بوده که تا حدودی به من کمک کرده. سعی میکنم مثالی بزنم تا مطلب روشن تر شود.

تصادف رانندگی کردید و ماشین شما خسارت دیده و یا دست به معامله ای زدید و ضرر کردید ، در این حالت شما تا مدتها شاید چند هفته یا ماه درگیری فکری دارید و آن موضوع دارد روح شما را ازار میدهد ، به این یقین داشته باشید که روزی این قضیه به یک خاطره محو برای شما تبدیل خواهد شد و آنگونه نخواهد بود که مانندروزهای اول غمگین باشید و غصه بخورید ، در این موارد من به این فکر میکنم : چیزی را که قراره در مدت کوتاهی فرآموش کنم و دیگر به یادش نباشم ، چرا همین چند روز ، هفته یا ماه را از دست بدهم ؟ چرا میبایست برای مسئله ای که میدانم مدتی بعد برایش غصه نخواهم خورد ، زندگی را به خودم و یا اطرافیان سخت بگیرم؟

قطعا از دست دادن عزیزان ، برای انسان ناگوار و سخت است  ، ولی این هم نیز شامل مرور زمان و رنگ باختن غم آن خواهد بود.

شاید این حرف من به نظر دور از احساس به نظر برسد ولی حتی در این موارد هم کنترل خود و اینکه خواهی نخواهی بعد از مدتی به زندگی عادی خود برخواهیم گشت ، کمک خواهد کرد غم دوری و فراق کمتر شده و برگشت به روال عادی زندگی سریعتر باشد.

حوادثی در زندگی اتفاق میفتد که در کنترل و اراده ما نیست ، ولی زندگی ادامه دارد ، سعی کنید هرگاه دچار مشکلاتی در زندگی شدید ، پیش خود تکرار کنید ، این هم فرآموش خواهد شد .

هیچ چیز ارزش گرفتن آرامش و شادی را از زندگی کوتاه ما ندارد.

با خودتان دوست هستید؟

برای دوستی نیاز به شناخت هست ، ما شاید خیلی حساس باشیم برای پیدا کردن یک دوست و همراه و بحق هم هست که مواظب باشیم هر کس را به حریم خود راه ندهیم.

با خودتان دوست هستید؟ از شخصیت ، افکار ، کار، موقعیت اجتماعی ، نام ، وضعیت اقتصادی ، بیان و در کل از آنچه هستید راضی هستید؟ خودتان را تا چه حد میشناسید؟

زمانی را بگذارید و صادقانه خودتان را قضاوت کنید؟ بهترین کسی که میتواند شما را قضاوت کند خودتان هستید !  سعی کنید 5 مورد مثبت خود را فقط در خلوت خودتان بشمارید ، با خودتان صادق باشید ، مواردی را بحساب بیاورید که وجدانتان هم آن موارد را بپذیرد.


اگر با آدمی مانند خودتان آشنا میشدید ، مایل به انتخاب او بعنوان دوست بودید؟


اگر جواب منفی است ، بدانید خواسته های شما از یک دوست خوب ، نداشته های خودتان است ، آنها را بیابید و اجازه دهید وارد زندگیتان شود ، اگر جوابتان مثبت است ، به زندگیتان ادامه دهید ، شما دوست خوبی برای خودتان هستید.


چرا مینویسیم؟

چند وقت پیش یکی از کاربرا پرسید ، خودتون را معرفی میکنید؟

بهتر از نوشتن فکرمون چه راهی برای معرفی کردن داریم؟نام و نام خانوادگی ؟ سن؟ قد و وزن؟ تاریخ تولد؟ حتی مرد و زن بودنمان ، نشانه من بودنمان نیست !

فکر و اندیشه ماست که ما را میسازد و بهتر از نوشتن فکرم و عقایدم ، راهی برای معرفی کردن خودم نمیشناسم.

شش ماه و یا یکسال بعد آشنایی و شروع یک رابطه ، تمام علائم ظاهری و اسم و فامیل و تاریخ تولد ها به کناری میرود و اخلاق خوب و فکر و اندیشه روشن ، نیاز زندگی میشود.

آرامش و تفاهم ، درک همدیگه ، احترام به خواسته های هم ، توجه به نیازهای هم ، مهر و محبت و خواسته های فطری و نیازهای طبیعی ، ماندگارهای زندگی میشوند.

اگر روزی خواستید با کسی آشنا بشید ، چشمهایتان را ببندید و فکر او را گوش کنید.

استقلال مالی بانوان و دیدگاه مردانه

اینکه انسانی بتواند کار و درآمد خودش را داشته باشد و مستقل باشد ،بسیار مورد تایید و امری پسندیده  است ، اصولا حضور در محیط و اجتماع باعث شکوفایی استعداد و رشد و پیشرفت میشود و احساس خوشایندی به هر کس میدهد ، بدون نگاه جنسیتی .

بحث من اثر استقلال مالی بانوان در زندگی و نکات مثبت و منفی آن میباشد:

نکات مثبت :

- کمک به معیشت  و بالا بردن سطح رفاه  خانواده

- احساس مفید بودن بیشتر و حضور در جامعه

- تامین نیازهای شخصی

- حضور در مراکزی که فقط حضور یک خانم  میتواند نیاز جامعه را برطرف کند (گروه پزشکی ، معلم ها ، آموزشگاه ها ، مراکز زیبایی  و ...)

- بروز بودن و دریافت اطلاعات جدید و در اختیار گذاشتن آن به خانواده


نکات منفی :

- استقلال مالی باعث این شود که در کوچکترین اختلاف این قضیه به پتکی برای  کوبیدن طرف مقابل تبدیل شود.توصیه میکنم در موارد اختلاف نظر خانمها از این مسئله صحبتی به میان نیاورند ، چون باعث حساسیت طرف مقابل خواهد شد.

- عدم توجه به این که در هر صورت مدیریت خانواده با مرد میباشد و تصمیم  نهایی میبایستی بدون توجه به مسائل مالی توسط او زده شود.

(پست رئیس کیست؟)

- خرید یا انجام کارها بدون مشورت با همسر به بهانه استقلال مالی

- عدم توجه به کارهای منزل و فرزندان به بهانه نداشتن وقت کافی ، این توضیح را بدم که اگر خانمی کار کرد و درآمدش را به منزل آورد ، در آن صورت میبایستی کارهای منزل و فرزندان هم بین زن و مرد تقسیم شود.

- تغییر رفتار و اخلاق و احساس اینکه من به کسی نیاز ندارم .

- پول خودمه هر کاری دلم خواست باهاش میکنم ! سم مهلکی است که باعث دوری و جدایی در زندگی خواهد شد.


نظر شخصی من در کل با کار کردن خانمها در بیرون مثبت و موافق حضور اجتماعی قوی ایشان در جامعه میباشد ، به شرطی که این مسئله هیچگونه نقشی در تغییر و تلاطم جریان معمول زندگی نداشته باشد.


"اولویت با زندگی است ، چه مرد چه زن ، اگر به این مسئله دقت نکنند ، و آن را با هر چیز دیگر جایگزین کنند ، بازنده خواهند بود"



آشپزی مردانه : پیتزای خانگی اسفناج و گوشت

یکی از دردسرهای تهیه پیتزا در خانه خمیر میباشد ، پیشنهاد من نان پیتا (سه نان) است ، از خمیرهای یخزده و آماده استفاده نکنید.

میتوانید پیتزا ها را آمده و با کشیدن سلوفان پلاستیکی آن را در فریزر قرار دهید و هر زمان میل داشتید در آورده و بهمان صورت یخزده در فر قرار دهید .(زمان پخت یخزده کمی طولانی تر میباشد) .


نان پیتا را روی میز بگذارید و به اندازه 2 قاشق غذاخوری سس کچاپ (تند یا معمولی) با پشت قاشق روی آن بمالید تا همه جای نان را خصوصا لبه های آن را بپوشاند.

کمی پنیر پیتزا رنده شده (توصیه میکنم مارک مزین باشد) را روی کچاب بریزید.

گوشت چرخکرده را با پیاز و ادویه (فلفل سیاه ) سرخ کنید و روی پیتزا بریزید. ( به مواد نمک نزنید چون پنیر پیتزا نمک دارد)

توجه : زیاد ریختن مواد باعث خوشمزگی پیتزا نمیشود ، فقط جوری باشد که گوشت یا مواد همه جای نان پخش شود.

اسفناج را تفت دهید و روی گوشت پخش کنید ، لزومی ندارد روی پیتزا پر از اسفناج باشد ، جوری پخش کنید که هنگام برش پیتزا ، روی هر تکه آن کمی اسفناج باشد.

در صورت تمایل میتوانید ، کالباس پپرونی یا سالامی آماده خرد شده که در بسته بندی در فروشگاه ها موجود است (به تاریخ انقضا دقت کنید) ، میتوانید برای هر تکه پیتزا یک برش قرار دهید و یکی هم در وسط پیتزا.

قارچ را خرد کنید و روی مواد بریزید.

روی مواد پنیر پیتزا بریزید ، جوری که کل مواد را پوشش دهد.( برای افراد تپلی ! میزان پنیر کمتر باشد بهتر است  ولی اگر بیشتر بریزید طعم بهتری میگیرد )

درون فر (ترجیحا" برقی) با دمای 250 و حدود 20 دقیقه قرار دهید تا اندازه ای که پنیر روی پیتزا طلایی یا قهوه ای ( پیتزای برشته )شود.

قبل از سرو در صورت تمایل میتوانید کمی آویشن بر روی پیتزا بریزید.(شخصا علاقه دارم)

گیاه خواران عزیز هم میتوانند از گوشت صرفنظر کنند و صرفا با قارچ و اسفناج ، پیتزا را آماده کنند.

عکسها مربوط به پیتزا ژامبون فیله با قارج و فلفل دلمه زرد میباشد که دیشب درست کردم ، ولی قاعده همان است.


http://s6.picofile.com/file/8384333550/3.jpg


http://s6.picofile.com/file/8384333600/4.jpg


http://s6.picofile.com/file/8384333618/5.jpg


http://s7.picofile.com/file/8384333484/1.jpg


از گذشتم بهش بگم ، نگم؟

وقتی 2 نفر با هم آشنا میشن قطعا گذشته ای دارند ، اگر گذشته شما حریم خصوصی و شخصی شماست و تاثیری در اشنایی جدیدتون نداره از دید من لزومی به بیان آن نیست ولی گاهی در گذشته آدم اتفاقی میفته که امتدادش به آینده میرسه ، آن مطالب میبایستی گفته بشه.

استرس پنهان کردن مطلبی که باید گفت و آن را پنهان کردید شما را همیشه آزار خواهد داد و زندگی آرام و معمولی  را از شما خواهد گرفت ، هر آن انتظار اینو دارید که طرف مقابل به نحوی سر از کار شما دربیاره و دچار مشکل بشین، پس اگر گذشته ای دارید که ممکنه در زندگی آینده و حال شما و طرف مقابل موثر باشه ، توصیه میکنم صادقانه و بدون ترس و نگرانی از عواقب آن  ، به همدیگه منتقل کنید، این خیلی بهتر از یه عمر زندگی با  نگرانی و فشار روحی میباشد.

به عقیده من پنهان کردن یه مطلب از خلاف *  گفتن بدتره ، وقتی یک نفر به شما  خلاف  میگه ، حداقل این شانس را به شما میده که با یک سری علائم یا شواهد بتونین از حقیقت ماجرا سر دربیارید ولی وقتی اصل قضیه پنهان میشه و حرفی در موردش گفته نمیشه ،  طرف مقابل شانس کمی داره که متوجه چیزی بشه که مستقیم به زندگیش مربوطه.


"پنهان کاری از خلاف گفتن بدتره"


* عادت ندارم کلمه "دروغ" را استفاده کنم ، بار منفی داره و نمیخوام گفتن این کلمه عادی بشه. بجای آن در تمام نوشته هایم از کلمه معادل آن ،  "خلاف" استفاده میکنم.


زندگی نسبی است

شما را کم دوست دارد؟

وضع مالی خوبی ندارید؟

آشپزیتان خوب نیست؟

از کارتان راضی نیستید؟

بچه ها اذیتتان میکنند ؟

و ...


خیلی چیزها در زندگی دارید ولی نمیدانید ، نمیگویم که به سمت بهتر شده هر چه بیشتر نروید یا تلاش نکنید که حتی نقص های کوچک را برطرف کنید، میگویم خیلی ها از ما بهترند و خیلی ها بدتر ، بستگی دارد  وضع زندگیتان را با  میزان چه کسی بسنجید.

اینکه دائم از اوضاع شکایت داشته باشید و گله مند ، مشکلی را حل نمیکند ، توان هر کس یک محدوده ای دارد ، مردی که بیشتر از درآمدی که هم اکنون دارد نمیتواند کسب درآمد کند و زنی که آشپزی و خانه داری را در همین حد و شاید به مرور زمان کمی بهتر میتواند انجام دهد، او شما را از روز اول بیشتر دوست دارد ، ولی گرفتاریهای زندگی مانع ابراز آن به اندازه روزهای اول است ، گرفتاریهایی که هم مرد و هم زن در آن مشغول میباشند و چه بسا تلاش برای بهبود زندگی طرف مقابل باعث کم شدن توجه ظاهری به هم شده ، انتظار معجزه هم نداشته باشید ، که روزی تمامی مشکلات حل بشود ، همدیگر را در برآوردی جامع ببینید ، خوبی ها را یک کفه و بدی ها (از دید شما) را در کفه دیگر بگذارید و بسنجید ، شاید در یک نگاه کلی بتوانید بهتر اظهار نظر کنید ، معمولا انسانها خوبی طرف مقابل را کمرنگ میبینند (کمتر بخاطر میاورند) و بدی های آنها را خصوصا هنگام اختلاف پررنگ تر ، توصیه میکنم وقتی به خاطرات گذشته نگاه میکنید ، خوبی ها را هم بیاد بیاورید، اگر حس میکنید که دیگران زندگی خوبی دارند و شما نه ، خود را با دیگرانی  که زندگی پر چالش و مسئله دار  دارند هم مقایسه کنید. مقیاس و میزان شما کیست ؟

زندگی خوب و بد وجود ندارد ، زندگی نسبی است .

دکلمه : من بدهستم یا تو؟!

نمیشه توی یه رابطه یکی خوب باشه و یکی بد ، پایدار نیست ، اگه هر 2 بد باشن یا هردو خوب ، مشکلی نیست ، ولی رابطه ای که توش بد و خوب و سپید و سیاه باشه حتی اگه به ظاهر هم نریزه و بمونه ، به واقع دیگه رابطه ای نیست و تموم شده محسوب میشه .

"من بدهستم یا تو  "را با حس اینجور رابطه ها نوشتم و اجرا کردم.

هیچوقت فکر نکنید که شخصی که تو زندگیتونه همیشگیه ، آدما تا زمانی که خواسته های هم را برآورده میکنن ، کنار هم طاقت میارن ، بعد از اون ، یکی میره و یکی تنها میمونه ، این نوشته از دید کسی هست که رفته .

لطفا" جهت دانلود اینجا را کلیک نمایید.

کنجکاوی انواع نداره !

آدمها ذاتا میل به دانستن دارن ، بعضی در رابطه با علم و هنر و تاریخ و ... ، بعضی هم زندگی خصوصی دیگران !

کنجکاوی محترمانه و غیر محترمانه نداریم ، در هر صورت سرک کشیدن توی زندگی دیگران کار درستی نیست.

صادقانه بگم ، خانمها در این مورد بسیار بیشتر از آقایان فعال هستند و دوست دارن از در و همسایه تا فامیل و حتی غریبه ها اطلاعات داشته باشند.وقتی زیادی کنجکاو هستی دیگران کمتر به شما اعتماد میکنن و سعی میکنن در برخورد با شما محتاط باشن ، باور کنید کمتر دانستن در مسائل شخصی دیگران به نفع شما خواهد بود ، در خیلی موارد مشکلات زندگی دیگران باعث بدبینی به زندگی خودتان یا همسرتان میشود ، مگر آنکه صرفا" به عنوان تجربه به آن نگاه شود و آن را به زندگی خودتان تعمیم ندهید .

توضیح: این حالت بعضی را در تماشای یک فیلم هم دیدم ، برای مثال فیلمی که زن یا مرد به هم خیانت میکنند ، آن شخص خود و همسرش را با شخصیت های فیلم جایگزین سازی میکند.

به نظر من دور کردن این مسئله از ذات و فطرت آدمها نیاز به آموزش و کسب مهارت داره ، اینکه آدم نخواد چیزی را که مربوط به خودش نیست و تاثیری تو زندگیش نداره را ندونه ، کمی سخت ولی شدنیه.(کنجکاو نبودن)

چند مورد هست که راجب خودم انجام دادم و نتیجه گرفتم :

- زمانی که کسی مطلبی را میخواهد به من بگوید و ربطی به من ندارد را نمیشنوم ، مثلا دوستی میگوید میدونی فلانی  تو زندگیش چی شده ؟ من قاطعانه میگم نه نمیدونم و نمیخواهم هم بدونم ، او هر چقدر اصرار کنه قبول نخواهم کرد ، تبدیل شدن یک مسئله به فرهنگ را میبایست از خودمان شروع کنیم.

- شخصی راز خود را میخواهد به من بگوید ، نمیپذیرم که بشنوم، چون اگر آن راز جایی فاش شود ، یکی از کسانی که در مضان اتهام است ، من خواهم بود .

- من با کسی آشنا میشوم ، اگر شروع کنم و سوالات خصوصی یا حتی ساده را از طرف مقابلم بپرسم ، ممکن است جایی که تمایل به پاسخ نداشته باشد واقعیت را به من نگوید و خود من عامل این بشوم که خلاف (دروغ) بشنوم .

اجازه بدیم آدمها تا آنجایی که خودشان میخواهند بگویند ، نه تا آنجایی که ما میخواهیم.

هرگز بی احترامی به هم را شروع نکنید

بی احترامی و توهین را مثل نردبانی یکطرفه فرض کنید که فقط از آن میتوانید بالا بروید ، توصیه میکنم پایتان را هیچوقت رو پله اول هم نگذارید. مطمئن باشید در عصبانیت و دعواهای بعدی پله پله از این نردبان بالا خواهید رفت و هر بار شدیدتر و بدتر از بار قبل خواهد بود.

حتی میتونید داد بزنید ، اخم کنید یا حتی قهر کنید ولی در تمامی این حالت ها به هم توهین نکنید . گاهی حرفی که شما از روی عصبانیت و ناراحتی میزنید گوشه ای از روح طرف مقابل را جوری خراش میدهد که تا ابد ترمیم نمیشود و در یادش میماند.

دوستی دارید که حتی در حالت دوستانه کلمات ناپسندی را بیان میکند حتی به شوخی و برای خنده ، ولی این باعث عادی شدن یک سری کلمات میشود که در ذهن شما وارد شده ، ممکن است در یک عصبانیت آنی از آنها استفاده جدی بکنید، از آن دوست  دوری کنید یا حداقل اینگونه ببینید که زبان بد چه حس بدی به شما میدهد و زبان پاکیزه و تمیز به شما عزت نفس و سربلندی میدهد.

به کودکان و نسل اینده "شما" بگویید ، کاری از آنها میخواهید حتما "لطفا" بگویید، به حرفهای از دید شما ساده و کم ارزش است ،  با دقت گوش کنید ، این حرفها برای او برعکس ما بسیار باارزش و مهم هستند ، جوری باشید که کودکان اگر برای هم کلامی کسی را بخواهند انتخاب کنند ، پدر و مادر اولین نفرات باشند. ،بچه ها اگر ببینند که بزرگترها با هم و با آنها به احترام سخن میگویند و رفتار میکنند ، آنها نیز اینکار را خواهند کرد.

اختلاف نظر و سلیقه همیشه هست ، اصولا عقیده دارم بدون آن زندگی جذابیت ندارد ، ولی تبدیل اختلافات به توهین و ناسزا ، سیاهی و دوری را به قلب و روح شما وارد میکند .

وقتی همسر یا دوست خود را در آغوش میگیرید  ممکن است یاد آن کلمات حین درگیری بیفتید و لذت مهربانی و عشق و علاقه آن آغوش از دست برود.

توصیه : هنگامی که حس کردید ممکن است حرفی بزنید که بعد از آن پشیمان شوید ، به تنهایی ساعتی را در کوچه یا خیابان قدم بزنید و سپس به خانه برگردید.

مطمئن باشید ، در یک اختلاف ، حتی اگر کاملا محق باشید و حرفتان درست ، وقتی با کلمات نامناسب بیان شود ، در هر صورت شما محکومید

توصیه هایی برای قرار اول

2 نفر میخوان با هم آشنا بشن حالا به هر قصدی (ازدواج ، کاری یا ...) ، یه قرار رستوران با هم میذارن ، هر دو به بهترین حالت ممکن از نظر ظاهری آماده میشن ، چند توصیه :

- جایی قرار بذارید که در آینده هم باز بتونین به اون رستوران برین ، در غیر این صورت طرف مقابل در نوبت های بعد که در جایی سطح پایین تر قرار میذارید این حس میاد سراغش که دفعه اول برای شما مهم بوده و الان که بهم نزدیکتر شدیداهمیت کمتری براش قائل هستید.

- موقع صرف غذا تا آنجا که میل دارید بخورید ، نه اینکه فقط یک سوم غذا را بخورید ! بعد چون هنوز گرسنه هستید برین خونه و غذای مونده دیشب یا نیمرو  صرف کنید ، از دید خودم میگم ، کسی این کار را بکنه تو دلم خواهم گفت  داره کلاس میذاره !

- اگر وسیله دارین که بدنبالش برید که هیچ ، اگر ندارید از دوست یا خانواده قرض نگیرید ، یا به او  بگویید که وسیله متعلق به شما نیست.

- وقتی طرف مقابل داره صحبت میکنه اجازه بدید حرفش تمام بشه و با جمع بندی کلی پاسخ دهید یا ابراز عقیده کنید.

- از عطر و ادکلن مناسب و خوشبو استفاده کنید ، اگر قرارتان در شب میباشد توصیه میکنم از رایحه گرم یا تلخ و اگر در روز میباشد از رایحه خنک و سرد  استفاده کنید .

- لباسی که میپوشید یا آرایشی که میکنید به نحوی باشد که در ادامه ارتباط تغییری نکند  ، سلیقه شخصی من شیک و اسپرت است ، لباسی که در آینده هم وقتی قراری با او دارید بتوانید مشابه اش را بپوشید.

- اگر از او خوشتان آمده و مایل به ادامه ارتباط هستید ، همان لحظه به او نگویید ، با یک قرار رستوران ، نمیشود کسی را شناخت و پاسخ قاطعی داد ، میتوانید از او بخواهید که قرارهای بعدی را بگذارد و یا وقتی از او جدا شدید ، پیام تشکر مثبتی برایش بفرستید و به او هم این اجازه و فرصت  را بدهید که نظرش را در رابطه با شما به راحتی و بدون فشار بیان کند.

- اگر در هر صورت از آن شخص خوشتان نیامد ، صادقانه با ذکر دلیل در پایان همان قرار بهش بگید ، ایجاد امیدواری در کسی که دیگر تمایلی به ملاقاتش ندارید کار خوبی نیست.

دستور آشپزی مردانه : خورشت کاری

قابل توجه کسایی که به غذاهایی آسیایی و تند علاقه دارند:


برای 4 نفر:

4 عدد ران مرغ بدون پوست مرغ را جداگانه سرخ میکنیم (بهتر است در فر برقی انجام شود) تا برشته شود .

3 عدد پیاز متوسط را رنده درشت میکنیم و جداگانه سرخ میکنیم  تا قهوه ای شود- با بلندر اینکار را نکنید چون پیازها له میشود ، رنده دستی مناسب است.

در چند دقیقه آخر سرخ شدن پیازها ، 2 قاشق پر یا 3 قاشق معمولی غذاخوری پودر کاری (توصیه میکنم صرفا" گلستان باشد، تصویر پیوست) را به پیاز اضافه و تفت میدهیم ،نمک (درغذاهای پرادویه نمک کمتری بریزید) را هم اضافه میکنیم.2 یا 3 عدد سیب زمینی را نگینی درشت خرد میکنیم و هنگام سرخ شدن پیاز به ان اضافه میکنیم و تفت میدهیم (این کار از وارفتن سیب زمینی جلوگیری میکند) سیب زمینی باعث غلظت و لعاب دارشدن خورشت میشود.

پیاز و کاری و سیب زمینی را به مرغ اضافه و بهم میزنیم ، چند دقیقه زیرش را کم و درش را میگذاریم تا طعم مواد ترکیب شود.

به اندازه یه شیر جوش آب را میگذاریم بجوشد ، و در ظرفی که قبلا پیاز را سرخ کردیم میریزیم و با قاشق چوبی کاری میکنیم پیاز و کاری های چسبیده به ته ظرف با آب جوش ما مخلوط شود ، سپس آب جوش را به مواد اضافه و بمدت 2 ساعت میذارم قل بزند.

خورشت کاری هم با کته هم با برنج آبکش سرو میشود - من به رعایت آداب غذای کشورها احترام میگذارم ، خورشت کاری در ظرف جدا سرو نمیشود ، مقداری برنج در بشقاب و در کنارش یک ملاقه خورشت بکشید.


http://s7.picofile.com/file/8385381068/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B8_%DB%B2%DB%B0%DB%B5%DB%B3%DB%B0%DB%B4.jpg




Image result for ‫کاری گلستان‬‎


زن مادی ، خوب یا بد ؟

اصولا ما زنی نداریم که از پول بدش بیاد ، از دید من هم اصلا ایرادی نداره ، حتی برای خیلی از خانمها رفتن به خرید آرامش بخشه و یه جور درمان محسوب میشه.

وقتی یک خانم (خصوصا" بالای 25 سال )برای زندگی به مردی فکر میکنه ، خانه و ماشین و درآمد ، اولین چیزهایی که به فکرش میرسه ، تا اینجا هم بد نیست و طبیعیه و توصیه من به آقایان اینه که برای خواستگاری که میرن مواظب باشن ، دختری که میگه مادیات برای من اصلا مهم نیست ، از همه بیشتر بدنبال مسائل مادیست !


تعادل در همه چیز خوبه ، اگر روزی حس کردید مسائل مادی داره اخلاق و رفتار خوب را تحت تاثیر قرار میده و صرفا" به همسرتون بعنوان یک گاوصندوق نگاه کردید ، و احساس را کاملا کنار گذاشتید ، بدونید که این بده و نمیتونه مدت زیادی ادامه پیدا کنه ، اون مرد بعد مدتی این قضیه را متوجه و نسبت به آن عکس العمل نشون میده ، همانجوری که توقع مالی و بحق (با توجه به امکانات ) از او دارید ، عشق ورزی و احساس را نیز همراهش کنید ، روزی اگر به مشکلی برخورد باری اضافه بر مشکلات مالی او نباشید ، به او آرامش و این حس را بدهید که در هر حال در کنارش هستید ، غر زدن و مقایسه او با مردانی که توان مالی بالا دارند کار بسیار اشتباهی است ، هر کس در هر زمینه ای توانی دارد و باور داشته باشید که او حداکثر تلاشش را برای تامین زندگی خانواده انجام خواهد داد. (مطالب بر فرض یک زندگی معمولی که هر 2 نفر قصد ادامه آن را دارند نوشته شده)

مخاطب خاص و وبلاگ نویسی

وبلاگهایی را خواندم که کاملا مشخص ،  اکثر نوشته ها برای شخص و مخاطب خاصی بوده ، از دید من این کار نادیده گرفتن حق بقیه خواننده ها و یه جورایی محترمانه نیست.

اگر میخواهید پیام شما فقط به یک شخص خاص برسد ، چرا در وبلاگ که یک محیط عمومی است آن را منتشر میکنید؟ انگار به یه اداره بروید و در تابلوی اعلانات پیامهای "برگرد و چرا رفتی و مگر من چه کردم یا  توهین و تهدید" یه کارمند را برای یکی دیگه ببینید!


ضمنا" به کسایی که رفته ای دارند توصیه میکنم نه پیامی بدهند نه تماسی بگیرند ، مطمئن باشید با زنگ زدنهای مداوم و ارسال پیام ، او از شما دورتر خواهد شد، اختیار اگر باشد و خواست خود آن شخص(کسی که رفته) او برخواهد گشت با گیر دادنهای مداوم سطح خود را بسیار پایین میاورید.

آرایش عروس و دیدگاه مردانه !

هر عروسی را در شب عروسیش دیدم ، وقتی بعدا در یک میهمانی معمولی دیدمش ، آرایش ملایم او در بعد عروسی بسیار زیباتر از آرایش او درشب عروسی بود.

نظر و دیدگاه یه مرد را دارم میگم و به احساس خانمها و اینکه عروسی فقط یک بار در زندگی هست (البته گاهی بیش از یک بار میشه !) و این حرفا کاری ندارم ، فقط باور کنید آرایش غلیظ و صورت پر از کرم پودر و روغن مورد پسند من و خیلی مردای دیگه که راجب این قضیه با نظرشون آشنا هستم ،  نیست .

داماد هم حتما نباید کراوات یا پاپیون بزنه ، دیدم بعضی از دامادهایی که با لباس نیمه رسمی بسیار خوش پوش تر از کت و شلوار و کراوات هستن.

فکر میکنم عروس خانمها  با یه آرایش ملایم و ساده  و شاید لباسی که زیاد هم زرق و برق نداشته باشه ،  دلپذیر تر به نظر بیان.

یه عروسی که رفته بودم ، عروس خانم جوری آرایش کرده بود که فکر میکنم عروسی را با هالوین اشتباه گرفته بود !


نتیجه تصویری برای wedding cool man dressنتیجه تصویری برای simple wedding dress 2020

دستور آشپزی مردانه : مرغ اناری

فصل انار است و غذاهای اناری !

برای 4 نفر :

4 عدد ران مرغ پوست کنده را جدا سرخ میکنید تا برشته شود.

پیاز را نگینی کوچک و  جدا سرخ میکنید (2 متوسط) تا قهوه ای شود.

در انتهای سرخ شدن پیاز 2 قاشق غذاخوری رب انار + فلفل سیاه (من غذای تند را دوست دارم )  و نمک را هم اضافه و تفت میدهیم.

مرغ های برشته را به مواد اضافه میکنیم و بهم میزنیم ، چند دقیقه زیر گاز را کم و در قابلمه را میگذاریم تا طعم مواد با هم ترکیب شود.

2 انار قرمز را آبگیری میکنیم و با یک لیوان آب مخلوط و به غذا اضافه میکنیم.

موقع آشپزی ، چت ، وبلاگنویسی و خواندن وبلاگ ، صحبت و غیبت با دوستان را تعطیل میکنیم تا غذایمان نسوزد !

زیر شعله را کم میکنیم تا جایی که آب غذا کم و غلیظ شود.

اگر ترش شده بود میتوانیم کمی شکر به غذا اضافه کنیم.

موقع سرو ، سیب زمینی را قیمه ای سرخ میکنیم و به غذا اضافه میکنیم.


توی زندگی ، بیرون زندگی

آبرو داری چیز خوبیه ، مشکلات را توی دلتون تلنبار کردن چیز بدیه .

زندگیتون بنا به دلایلی که میتونه مادی ، احساسی ، جنسی  یا هر دلیل دیگه ای  خوب نمیچرخه ، حرف زیاد دارید و یه سری راه رفتین و به نتیجه نرسیدین برای مثال :

- با دوست صمیمیتون دردل کردین.

- با خانواده مشورت کردین.

- پیش درمانگر روحی (روانشناس و روانپزشک ) رفتین.

و یه سری اقدامهای دیگه ، بازم حس میکنید که یه چیزایی سر جای خودش نیست ، حس میکنید که یه چیزی کمه و این آزارتون میده .

من صرفا عقیده خودم را میگم و بصورت کلی به این بحث نگاه میکنم .

- کسی را نمیتونید پیدا کنید که خواسته هاش از زندگی بصورت کامل برآورده شده باشه ، یقینا هیچکس !

- خواسته های هر کس تا آنجایی که خودتون تنها باشین و بهش نرسین فقط خودتون را آزار میده ولی وقتی در قالب خانواده باشین داره یه خانواده را آزار میده ، سعی کنید در این مرحله حس را بکناری بگذارید و به مشکلاتی که دارید کاملا منطقی نگاه کنید ، در این حال میتونید آنها را بهتر ببینید و برطرفشان کنید.

- یه جایی هست که میبینید توان شما یا همسرتان از آن بیشتر نیست ، با توقع خودتان از زندگی  کار کنید و آن را در حد داشته هایتان پایین بیاورید.

- از اینکه فلانی داره چطور زندگی میکنه و ما اینطور یا آن زن یا مرد با همسرش فلان برخورد را داره ، دوری کنید ، شما فقط بیرون زندگی دیگران را میبینید ، توی زندگی همه یه جور دیگس ، اینو بهتون قول میدم.

- اسمشو نمیشه گذاشت بیماری ولی من بهش میگم "ایده آل خواه" ، همه چیز را در حد آخر میخواهند و کوچکترین کمبود یا نقصی را برنمیتابند. دوستی داشتم که سرپیچ لامپ یکی از اتاقهایشان خراب شده بود ، آن شب هم آن اتاق را لازم نداشتند ، ساعت 10 شب دنبال سرپیچ لامپ بود ، میگفت اگه درستش نکنم ، خوابم نمیبره ! حالا تصور کنید این آدم  مشکلی برای کار یا زندگی داشته باشه ، که به سادگی تعویض سرپیچ لامپ نباشه ، او دیگه نمیتونه عادی زندگی کنه و کنترلشو از دست خواهد داد.


مسائلی که آزارتون میده را بریزین بیرون ، تو دلتون نگه ندارین ، بهترین راه حل برطرف کردن مشکلات زندگی از دید من ، صحبت مستقیم زن و مرد و خالی کردن هر آنچه در دل دارن بی رودرواسی و نگرانی از عواقب آن حرفاست ، از هم انتقاد کنید ، با احترام با هم بحث کنید و بدانید تنها کسی که دلسوز شماست ، کسی است که با شما در قایق زندگی نشسته ، او را متوجه کنید که فرق نمیکند کدام سمت این قایق سوراخ شود ، همه  دچار مشکل خواهند شد. با هم حرف بزنید و جایی که حس کردید منطق بهتری را میشنوید ، براحتی بپذیرید و هر چند بر خلاف میلتان است بدان عمل کنید و بحث را خاتمه دهید.

بدشانس داریم یا نداریم ؟


هنگام رانندگی  موبایلمون زنگ میزنه و ماشین هم بلوتوث نداره ، یه لحظه که میخوایم جواب موبایل را بدیم ، فقط یه لحظه یه عابر میاد جلوی ماشین ... با گرفتاریها و عذاب وجدانش کاری ندارم ، شما موقع تعریف آن جریان میگین از شانس بدم همون لحطه که تلفن زنگ زد ، عابر آمد جلوی ماشینم و زدم بهش .این قصه و تقریبا تمام اتفاقات اطراف ما اگر دقیق بهش نگاه کنیم هیچ ربطی به شانس نداره ، هر چی هست و به هر مشکلی که برمیخوریم اگر نتونیم شخص دیگه ای را مقصر کنیم به گردن یه چیز موهوم ،خیالی و غیر واقعی بنام شانس میندازیم.رفتی زن گرفتی یا شوهر کردی که بهت نمیخوره ، بچه ۵ ساله هم که نبودی ، میگی اینم از شانس ما ! بگذریم از اینکه از دید من زن و مردی که جدا میشن و با هم نمیمونن هیچکدوم بد نیستن ، بلکه انتخاب های بدی برای هم بودن. برگردید به گذشته و به کارهایی که تحت عنوان بدشانسی در زندگیتون آرشیو کردین یه نگاه دقیقتر بیاندازید ، آیا میشد با کمی تعقل و فکر بیشتر نتیجه بد آنها را عوض کرد ؟ به شانس اعتقادی ندارم ، به اینکه بدون فکر و تعقل کاری میکنیم و اسم بد شانسی را روش میذاریم ، اصلا باور ندارم.



آسمون و میل !


رنگ آبی آسمان ، انعکاسررنگ دریاهاست ، یه جورایی وقتی آآسمون را نگاه میکنید ،یعنی دارید نگاهی هم به آبی دریاها و اقیانوس ها میندازید.وقتی چیزی مینویسید یا عقیده ای دارید ، درستش اینه که خودتون اولین کسی باشید که اونو رعایت میکنه ! مشغله کاری یا پول و درآمد از دیدن رنگ آبی آسمان واجبتر نیست.جایی هستم ( البته برای چند روز) تا نفسی  آبی بکشیم !

یادش بخیر وقتی رو پشت بوم جا مینداختیم و ستاره ها را براق و چشمک زن و رنگ شب آسمان را مشکی مخملی میدیدیم،و گاهی با یه چشم و بین انگشت اشاره و شست ستاره ها را میگرفتیم.


آدمها میل به بینهایت بودن دارن ،مثلا به جاودانگی ، به ثروت ، قدرت ...برای همینه که روح همه آدمها همیشه به دریا ، آسمان ، کویر ...و به چیزایی که افقی دور دست و بینهایت گونه دارند ، علاقه دارد. 



دستور کلم پلو مردانه

غذای خوشمزه ای که تقریبا در تمام کشور دست میشه و شخصا بعد از لوبیا پلو ، شماره 2 لیست علاقه مندیهای غذایی من میباشد.

کلم سفید را خرد کرده به پهنا و درازای انگشت کوچک و بخوبی تفت میدهیم تا نرم و کمی برشته شود.

پیاز را تفت میدهیم تا قهوه ای شود در 5 دقیقه آخر زردچوبه و پودر فلفل سیاه (بیشتر از معمول بریزید) را به پیاز اضافه و آنها را هم تفت میدهیم. پیاز (ترجیحا قرمز)را به گوشه ماهی تابه میکشیم و گوشت چرخکرده (میتونید گوشت راسته گوساله را قیمه ای ریز هم خرد کنید و استفاده نمایید )را با حرارت بالا سرخ میکنیم.(تا آب نیندازد و برشته شود) در انتها کلم های تفت داده شده را هم به گوشت اضافه میکنیم و کمی تفت میدهیم تا طعم مواد بخوبی وارد همدیگر شود.(میتونید کمی رب گوجه هم اضافه کنید یا بدون رب )

هم با برنج آبکش هم کته میتونید استفاده کنید ، در آبکش بعد خالی کردن برج لایه لایه برنج و مواد را میریزید (لایه آخر مواد باشد) و اگر ته دیگ نون یا سیب زمینی هم بذارید خوب میشود.(آب روغن کمتری بدید چون غذایی هست که تو موادش روغن استفاده شده)

در کته باید آب را نصف حالت عادی بریزید ،کلا وقتی سبزی پلو یا کلم پلو و ... دارید ، در حالت کته باید آب را نصف بریزید.اگر پلوپز هم دارید ، باز هم آب کمتر بریزید و صبر کنید که آب برنج بخار شود و وقتی میزان آب به سطح برنج رسید ، مواد را اضافه و بهم بزنید.

گیاهخواران عزیز هم میتونن بجای گوشت از سویا استفاده کنن .


سفر یا ماشین و خانه؟

به نظر من پولی که بابت سفر خوب و خوش هزینه میشه به هیچ عنوان خرج نشده و از دست نرفته  بلکه در روح و جسم شما سرمایه گذاری شده.


بعضی سفر داخلی را میپسندن و بعضی خارجی یا هر دو را ، فرق نمیکنه کجا برین یا چه جور برین ، مهم اینه که جایی برین که دوسش دارین و قراره بهتون خوش بگذره ، سفر شاید بهترین تغییر در روزمرگی و یکنواختی زندگیه .


میخوام خونه بخرم ، ماشین بخرم ، لوازم زندگی و .... پس سفر نمیرم و پولم را جمع میکنم ،از دید من  این اشتباهه ، هزینه یه مسافرت حتی خارجی (تورهای ارزان ) نمیتونه تعادل مالی شما را بهم بزنه ، ولی نرفتنش و ادامه زندگی رفتن سر کار و آمدن به خانه یا تکرار روزمره کارهای خانه  ، میتونه تعادل روحی شما را بهم بزنه ، روحیه و انگیزه ای که بعد چند روز سفر دلپذیر خواهید داشت و فکری که آرامش پیدا کرده مطمئنا" به شما کمک میکنه  از نظر مسائل مالی ، احساسی ، درسی ، کاری و ...هم ایده های جدید داشته باشید یا با فکری باز  سراغشون برین.


اگر امکان اینکه که مسافرت چند روزه خارج یا داخل برین را ندارید ، تور یک روزه داشته باشید که شنیدم بخاطر بازاریابی هم که شده مسئول تور کاری میکنه که بهتون خوش بگذره ، اینم یه تنوع خوبه و با آدمهای جدید آشنا و همسفر میشین.

بعضی بهانه نداشتن وقت را دارند ، برای کار همیشه وقت است ، باور کنید 3-4 روز که نباشید ، آسمان به زمین نمیاید و زندگیتان بهم نمیخورد.

سفر را برای وقتی نذارین که سنی گذشته و اگر هم امکان رفتنش را داشته باشید شاید به اندازه الان بهتون لذت نده.البته از دید من در هر سنی مسافرت خوب میتونه حال آدم را بسازه.

لقمه پنیری بوقلمون

دستور این غذا خیلی راحت و ساده است و طعم خوبی داره و با توجه به اینکه میتونید هر ماده دیگه ای را جایگزین بوقلمون کنید ، براحتی میتونین آمادش کنید.

مواد : ژامبون فیله بوقلمون  (آندره ) + نان پیتا (سه نان) + پنیر ورقه ای گودا ( کاله) + سس خردل (دلوسه)*


فیله ژامبون بوقلمون را لای  نان پیتا میذاریم و یک ورقه پنیر گودا را از وسط نصف کرده و بر روی فیله ها میگذاریم ، دو طرف نان را برمیگردانیم تا روی هم قرار گیرد ، بمدت 1 دقیقه با درجه 600 در ماکروفر قرار میدیم ، موقع سرو حتما سس خردل استفاده کنید.


* سس خردل دلوسه اصلا تند نیست و طعم ملایمی داره.

اسرارتو تو سینه نگه دار

هر کسی معمولا  یک دوست صمیمی دارد ، حس خوبیه که گاهی که درددلی داری یا حرفی ، به او بگی ، گاهی حتی حرف زدن میتونه فشار را از روی آدم کم کنه .

رازی در سینه داری که فقط خودت میدونی، مربوط به خودت یا یکی از عزیزانته، من توصیه میکنم که اینو به هیچکس نگی ، حتی به صمیمی ترین دوستت.

وقتی اسراری را که تو سینه داری به کسی بگی ،همیشه در مقابل او مجبوری مواظب رفتارت باشی ، همیشه نگرانی و احساس میکنی اگر روزی بر خلاف میل او حرکت کنی یا حرفی بزنی ، ممکنه رازت را افشا کنه ، اگر روزی درخواستی ازت داشت که شاید در حالت عادی براحتی میتونستی بهش نه بگی ، وقتی رازت را میدونه دیگه به این راحتی نخواهد بود .

"اصولا حرفی را که لزومی نداره به کسی بگی ، نگفتنش بهتر از گفتنشه "

در ضمن اینکه اون دوست صمیمی ممکنه تو یه مقطعی دیگه باهات صمیمی نباشه ، ممکنه دوستیش بنا به دلایلی باهات تموم شه و این حس همیشه باهات هست و هر روز منتظری که آیا او رازت را افشا میکنه یا نه .

زندگی بدون بچه؟ میشه یا نمیشه

از دید من یکی از دلایل مهم ازدواج که ذاتی و فطری هم هست ادامه نسل و میل انسان به باقی ماندن و جاودانگیه ، در هر صورت یک سلول از پدر و مادر هیچگاه نمیمیره و تا زمانی که نسل او ادامه داره به فرزندان و فرزندان آنها منتقل میشه و زنده میمونه.

هستند زوج هایی که متاسفانه بنا به مشکلات جسمی قادر به فرزند آوری نیستند به مسائل علمی و پیشرفت های آن نیز کاری ندارم ، بحث من بر سر ادامه یا جدایی زندگی در اینگونه زوجها میباشد که در نهایت نتوانستند به نتیجه برسند و کودکی داشته باشند.

دیدم که وقتی اشکال از طرف زن بوده ، مرد ها سریعتر به جدایی  و ازدواج مجدد فکر کردند و در خانمها این قضیه کمتر بوده و علت هم شاید در تامین زندگی و مسائل مادی میباشد و تا حدودی مسائل حسی و روحی  ، چه بسا زنی که استقلال مادی خوبی داشته باشد و دید منطقی به زندگی هم مانند مردان بسرعت سراغ جدایی و ازدواج مجدد برود.

زوجی را تصور کنید که از هیچ نظری بغیر بچه با هم مشکل ندارند ، آیا میبایستی ادامه بدهند یا جدا شده و ازدواج دیگری داشته باشند؟

شاید بخش احساسی من بگه بدون بچه ادامه بدن ، یا کودکی را به فرزندی قبول کنند و یا ...، ولی بخش منطقی من میگه خیلی ها نمیتونند کس دیگه ای را جایگزین فرزند واقعی خودشون بکنند و به نظر من اگر جدا بشن و سراغ کس دیگه ای برن مناسب تر و معقول تر میباشد.

عده ای میگویند تکلیف و احساس طرفی که قادر به بچه دار شدن نیست چه میشود و او چه باید بکند؟ ماندن در زندگی که یک عمر با حسرت و غم باشد ، به اندازه کافی برای هر دو مشکل زاست و جدایی آنها حداقل میتواند یکی از آن دو را به آرامش و خواست خود برساند.

دکلمه : بی تو اما چه کنم ؟


این نوشته را بر اساس حس و حالیکه از یک اتفاق در سالها پیش و برای یکی از دوستان صمیمی من پیش آمد نوشتم.


توصیه میکنم اگر با فضای سنگین و غمگین مشکل دارید ، اینو گوش ندید.


امیدوارم هیچوقت گرفتار اینگونه لحظات سخت نشید.در ابتدای دکلمه توضیح مختصری در زمینه حادثه ای که منجر به نوشتن «بی تو اما چه کنم؟» شد ، دادم.


لطفا جهت دانلود اینجا را کلیک کنید

زمان ، احترام و تعادل


در را باز میکند تا خانم از ماشین پیاده شود ، موقع ورود به جایی خانمها مقدمن ، عزیزم شما چی میل داری برات بگیرم یا حتی  هر چی تو بگی یا بخوای  و از این حرفا زیاد شنیدید.


از دید من بسیار پسندیده و در شان روح ظریف و حساس خانمهاست ، حتی برای دخترتان هم که کودک هست میتونه باشه یعنی احترام و قطعا باعث احترام متقابل خواهد شد. 


زمان میگذرد ،حتی درگیری و اختلافی هم نیست ولی آرام آرام ، در را خودش باز میکند و شما به تو  !  و میل او به میل خودم تبدیل میشود.


از دید من گذر زمان نمیبایستی در احترام شما بهمدیگر خللی وارد کند ، بهانه صمیمیت هم نیاورید که میشود هم تا نهایت بهم نزدیک شد و تغییری در برخوردهای روزهای اول نداد.بگذریم از اینکه زن و شوهر خلوتی هم دارند و به نظر من آنجا آزادی مطلق وجود دارد .


به این فکر میکنم که زیاده روی در برخورد های اول و شروع آشنایی ،  شاید باعث شود در آینده احترام مابین شما کمرنگ شود ، توصیه میکنم از اول با تعادل شروع کنید و از افراط و تفریط در برخورد با هم پرهیز کنید و در زندگی از اول خط وسط را بگیرید و تا انتها همانجا بمانید که نتیجه هر افراطی قطعا تفریط خواهد بود.


بچه های بی گناه و گناهکاران !

اعتقاد دارم کسی گناهکار و آلوده بدنیا نمیاید ، بچه ها حتی آنانی که بدون نظارت و مراقبت هم هستند بی گناه و پاکند.

ولی در نظر داشته باشین گناهکاران آینده از سیاره دیگر نمیایند ،  از میان همین کودکان پاک و معصوم بوجود میایند .

نسل آینده در دستان ما و جامعه بزرگ میشوند ، برخورد ما با آنها چگونه است ، چه میکنیم که در آینده عده ای از آنان که حتی زندگی مرفه ای دارند تبدیل به مجرمان و خطاکاران میشوند.

زندگی مادی ، معنوی و با آرامش و امنیت مناسب حق آنهاست .

حضور پدر و مادر واقعی با هم در کنارشان حق آنهاست.(موقعی سراغ بچه دار شدن بروید که ابتدا به ادامه زندگی خودتان اعتماد داشته باشید، پذیرفتن مسئولیت بچه انتخابی سخت تر از خود ازدواج میباشد ، در ازدواج 2 بزرگسال با علم و آگاهی شروع میکنند و برای موجود دیگری که هیچ اختیاری ندارد ، تصمیم میگیرند)

محیط آرام و بدور از جنجال و در گیری حق آنهاست.(گاهی دیدم پدر و مادر هر روز با هم دعواهای آنچنانی دارند و صرفا بخاطر بچه با هم میمانند ، برای او بهتر است شما با هم نباشید تا اینکه در آن محیط پرآشوب و استرس بزرگ شود)

روح حساس کودکان نیاز به حقیقت دارد خلاف گویی و دروغ به آنها بالاخره روزی برایشان مشخص و معلوم خواهد شد و اعتمادشان از شما سلب ، حتی در مسائل ساده هم صداقت حق آنهاست.یه مثال همینجا براتون بگم که برای خودم پیش آمد، پیاده روی در یک پارک داشتم ، مادری دست کودک 4-5 ساله اش را گرفته بود و میکشید و بجه گریه میکرد و نمیامد ، به من که رسیدن مادر رو به بچه کرد و گفت ایشون مدیر پارک هستن و میگن پارک داره تعطیل میشه و ما باید بریم ، به بچه نگاه کردم که داشت مرا نگاه میکرد ، گفتم من مدیر پارک نیستم و تا آنجایی که میدانم این پارک شبانه روزی است و تعطیل نمیشود، مادرش چپ چپ به من نگاه کرد و به کشیدن بچه ادامه داد !

وقتی تصمیم به بچه دار شدن میگیرید آمادگی حداقل های قابل قبول مادی را هم داشته باشید .

همیشه بزرگسالان تصور این را دارند که کودکان مسائل را کمتر متوجه میشوند ، شاید به دوران کودکی خود فکر میکنند ، با ابزارهای ارتباطی امروز کودک 8 ساله شما به اندازه کودکان 12 ساله دهه های قبل درک و فهم دارند ،  بیان اینکه"بچه ای و متوجه نمیشی " یا "به شما ربطی نداره و بحث بزرگاس" اشتباه است.برخورد مودبانه و عدم تحقیر آنها باعث شکل گیری شخصیت و بالا رفتن اعتماد به نفس آنها در آینده میشود.



مبارزه برای زندگی عابرین !

یک سری خطوط سفید در خیابان یا در تقاطع ها دیدید ، بهش میگن خط عابر پیاده و قانونا در این قسمت از خیابان حق با عبور عابرین است .(فکر کنید سند آن مناطق بنام عابرین میباشد)

معنی : در این قسمت از خیابان اگر عابری روی خط بود وسایل نقلیه میبایستی با حفظ فاصله امن متوقف و اجازه عبور را به عابرین پیاده بدهند.

اینکه وقتی عابری ببینیم و با دادن مانور یا افزایش سرعت بخواهیم از او عبور کنیم اشتباه است و عابر پیاده برای حفظ زندگیش مجبور به عقب نشینی میشود.

دیدم در بعضی موارد ماشینها برای عابرین بوق میزنند که نیا تا من رد بشم یا گاهی اعتراض میکنند که چرا صبر نمیکنی تا من عبورکنم !

در کشورهایی که قانون سختگیرانه ای برای وسایل نقلیه و حقوق عابر پیاده دارند ، قانون جدیدی اجرا میشود که علاوه بر اینکه وقتی عابر پایش را روی خط گذاشت میبایستی توقف کرد بلکه وقتی میبینید عابر پیاده از پیاده رو به سمت خط حرکت میکند (هنوز به خط عابر نرسیده) باید توقف انجام شود.

من این مسئله را رعایت میکنم و گاهی میبینم که عابرین با سر از من تشکر میکنن ، خجالت میکشم و متاسف که شاید خود آنها هم نمیدانند برای چیزی که حق دارند نباید متشکر باشند .

باور کنید وقتی جایی برای یک عابر توقف میکنید ، خودتان حس بهتری میگیرید و حس خوبی به یک انسان میدهید که حقش را رعایت کردید و یادتان باشد شاید روزی او راننده باشد و با این فرهنگ سازی شما ،  او هم حق شما یا نزدیکانتان را رعایت کند.

گل یا گوشت؟

دارین میرین خانه کسی مهمونی ، آن شخص زندگی و درآمد متوسطی داره ، یه دسته گل براش میخرین که الان فکر کنم  حداقل  حدود 100  تا 200 تومن بشه ، حس خیلی خوبی هم برای شما داره هم برای کسی که گل را براش بردین. (تا اینجا بخش حسی روح  من  این کار را کاملا تایید میکنه )

از دید منطقی آن گلها هر چند زیبا و دوست داشتنی هستند و نشانه علاقه شما به آن دوست یا فامیل هستند ولی بعد چند روز از بین میرن ...

این تجربه شخصی منه و دارم با توجه به اینکه عملا امتحانش کردم براتون میگم :

جایی دعوت بودم که میزبان زندگی متوسطی داشت با 2 بچه ، با هم تا حدودی هم صمیمی بودیم ، اصولا من هر کس را بدون توجه به سن یا موقعیت اجتماعیش با اسم کوچک صدا میکنم و در صحبت کردن راحت هستم ، پیش خودم هم میگم یا منو به این شکلی که هستم میپذیره یا اگه ببینم از برخورد راحت من خوشش نمیاد ، لزومی به ادامه رابطه نمیبینم ، در هر حال من بجای گل یا شیرینی یک کیلو گوشت گرفتم و رفتم خانه میزبان.

در ابتدا کمی تعجب کردند یا فکر کردن برای خودم خریدم و موقع رفتن میخواهم ببرم ، من بهشون توضیح دادم بجای گل یا شیرینی اینو گرفتم.

البته با شناختی که از روحیه من داشتند زیاد تعجب نکردند . احساس کردم آقای خانه بیشتر خوشحال شده و خانم خانه هم تا حدودی ، بعد شام که حرف میزدیم و مسئله را بیشتر باز کردیم ، آنها هم استقبال کردند و گفتند اگه جایی برن شاید این کارو بکنن.

یه چیزایی شاید عرف یا جذاب نباشه ولی فکر  بعضی آدما  ته دلشون ،  کار منو تایید میکردن.

به شما هم توصیه میکنم ، خصوصا" جاهایی که صمیمی هستید ، حتی میتونید قبل رفتن مهمونی بپرسین که میزبان چی لازم داره .

توضیح لازم : البته این به این معنی نیست که مثلا با یکی یه قرار عاشقانه برای اولین بار دارین ، بجای گل براش یک کیلو مرغ ببرین !

حریم شخصی و حرمت عشق

این یه نوشته قدیمیم  است که بازخوانی کردم .

این اتفاق تو دوستی ها یا حتی پس از شروع زندگی برای خیلی ها میافته ، توقع دارن که طرف مقابلشون بخاطر عشق و علاقه ای که بینشون هست هیچگونه حریم شخصی و خصوصی نداشته باشند.

زن از مرد و برعکس ، میخوان که حتی از خصوصی ترین اطلاعات همدیگه سردربیارن .

از دید من این اشتباهه ، میپذیرم که نزدیکی دو نفر میتونه خیلی زیاد باشه و حس خوبی هم به آدم میده و میشه که کسی را به لایه هایی از حریمت راه بدی که فقط او میتونه بیاد ...اما به نظر من یه لایه یا آخرین لایه روح آدمی جای هیچکس نیست غیر خودش !

خیلی از اختلاف ها هم گاهی از همین لایه منشا میگیره ، مرد یا زنی که تصور این قضیه را دارن که ممکنه آنجا خبرهایی باشه و آنها از آن محروم هستن. حس میکنم یکی از مهمترین مسائلی که یه رابطه را میسازه ، اعتماد دو طرفس و بدون آن زندگی توام با شک و تردید ، یه عذابه .

آدمهایی هستن که  از طرف مقابلشون رمز گوشی یا ایمیل یا چیزای شبیه این میخوان ، اگر در یک رابطه اعتمادی بهم هست که رمز میخواهی چکار؟ ، اگر هم اعتمادی نیست که اصلا آن رابطه را میخواهی چکار ؟

خیانت

فکر میکنم کلمه خیانت در تمام فرهنگها و کشورها مفهوم خوبی نداشته باشه و ناپسند باشه.

ولی میخوام یه جور دیگه به این قضیه نگاه کنم ، داستانهای زیادی از مرد یا زن خائن شنیدیم ، و همیشه خائن را محکوم کردیم.

من هر وقت به یه داستان اینجوری میرسم ، فقط به خائن نگاه نمیکنم ، به نظر من کسی هست که زمینه این خیانت را فراهم کرده !

من به طرف مقابل نگاه میکنم ، مطمئنم او چیزی کم گذاشته ، رفتاری داشته یا حرکتی انجام داده که طرف مقابل را به سمت خیانت هول داده .

گناه او دست کمی از تقصیر خائن ندارد.

بی توجهی به خواسته های هم ، ندیده گرفتن جسم و روح طرف مقابل ، وعده های پوچ ، عدم تفاهم فرهنگی ، اجتماعی ، جنسی ، خانوادگی و ...

، دروغ گویی و بسیاری مسائل دیگر میتواند زمینه ساز خیانت باشد.

اگر کسی به شما خیانت کرده به خودتان هم نگاهی بیاندازید ، صادقانه قضاوت کنید، آیا شما کاملا بی تقصیرید؟

با این نوشته نمیخوام شخص خائن را بی گناه  بدانم ولی تا رفتارهای طرف مقابل  برای من مشخص نشود قضاوت اینکه کسی خائن به ذات بوده یا نه برای من سخت است.

دکلمه : بیا

یکی از معدود نوشته های من که اونو بخش احساسم به تنهایی نوشته ! با اجرای گیتار و صدا ی خودم .

اصولا آدم منطقی و واقع گرایی هستم ولی به آن معنی نیست که بخش احساس وجودم حذف شده باشه ، به نظر من هیچوقت در درون آدمها حس یا منطق پیروز نمیشه اما با گذر عمر نسبت درصدشون تغییر میکنه ، 

البته یه موقع میبینی توی سن کم یه نفر منطقیه و تو سن بالا کسی هست که هنوزم داره با حسش زندگی میکنه ، نمیتونم قضاوت کنم کی بهتر زندگی میکنه ، بستگی داره که خودت چه نحوه و روش زندگی را بپسندی و بهت ارامش بده.

لطفا" جهت دانلود اینجا را کلیک کنید.

توقع و انگیزه !

وقتی کسی به شما نزدیک میشه یا باید شفاف و روشن ازش بخواهید که انگیزه این نزدیکی را روشن کنه و آن را با انگیزه خودتون از اون رابطه مطابقت بدین یا در ادامه آن رابطه توقعی ازش نداشته باشید که چرا مثلا به انگیزه شما از آن رابطه توجه نمیکنه.

واضح بگم اگر به وعده های کسی  که ابزار و امکانات تامین خواسته های شما را نداره و خودتون هم زیاد باورش ندارید و با انگیزه شما از اون رابطه فرسنگها فاصله داره دلخوش کنید و باهاش وارد اون رابطه بشین و ادامه بدین ، مقصر شمائید و کسی هستید که زیاد رویابافی میکنید و تو عالم خیال زندگی میکنید از طرف مقابل زیاد اشکال نگیرید.

هر چقدر هم با او بیشتر ادامه بدید ، عواقب جدایی سخت تر خواهد بود.

توصیه میکنم تو شروع یه رابطه چه مرد چه زن شفاف و واضح انگیزه و خواست واقعیتون را از آن رابطه بیان کنید تا در آینده هم خودتون هم طرف مقابلتون جایی برای گله و شکایت و درگیری نداشته باشه.

آسان ترین و سخت ترین کار دنیا !

عقیده دارم حرف زدن در عین حال اینکه آسان ترین و بی هزینه ترین کار دنیاست ، اگر تعقل ، تعهد و فکری پشتش باشه ، سخت ترین کار دنیاست !

برای بعضی بدون فکر حرف میزنن و در حقیقت حرفهاشون یه مشت کلام بیهوده و صوتی است که از حنجره شان خارج میشه ، آسان ترین کار دنیاست و میتوانند این کار  را در تمامی عمر انجام بدن ، بگذریم از اینکه قطعا اینگونه سخن گفتن عواقبی برای گوینده  خواهد داشت.


حرف زدن سخت ترین کار دنیاست اگر با فکر و تعقل و با تعهد به آنچه میکویی به زبان بیاید، تصور کن کسی از شما درخواست ازدواج ، شراکت کاری یا موارد مشابه مهم زندگی را دارد ، یک بله یا نه گفتن چه کار سختی میشود!


یه مطلب مهم دیگه ، معمولا گفتن {نه} برای کسی تعهدی بوجود نمیاورد، ولی {بله} گفتن موجب یک سری مسئولیت ها برای شما خواهد شد.

موقع گفتن ، باشه ، بله ، آره یا انجام میدم !  قبلش خوب فکر کنید .

چرا زمان در کودکان دیر و در بزرگسالان زود میگذرد؟


گذر زمان برای سن کمتر کند و برای سن بالاتر سریع میگذره ، بزرگترا میگن همین دیروز عید بود ، چه زود گذشت ، علت عجول بودن بچه ها هم اینه ، خواسته هاشونو که میگن ، میخوان که همان ساعت یا روز انجام بشه ، چون گذر زمان برای یه 10 ساله و 20 ساله و 30 ساله فرق میکنه. : یه کیک را به 10 قسمت،کیکی دیگر را به 20 و سومی را به 30 قسمت تقسیم کنید، بزرگترین تکه ها مربوط به 10 ساله است .
یعنی یک سال او برابر 3 سال یک 30 ساله میگذرد، وقتی به یه بچه میگی فردا برات فلان یه شکلات میخرم ، انگار به یه بزرگسال وعده 3 روز دیگه را دادی.

هیچ زنی از مرد زن ذلیل خوشش نمیاد !

لطفا" در تمامی نوشته های من یک زندگی نرمال که مرد و زن خواهان زندگی مشترک و علاقه به ادامه آن را دارند در نظر بگیرید.

جالبه که هیچ زنی از مرد ضعیف یا به اصطلاح زن ذلیل خوشش نمیاد ولی دائم تو خونه دنبال اینن که قدرت را به دست بگیرن و حرف آخرو بزنن

موارد زیر دیدگاه من در این مورد است :

- اصولا ذات زن قدرت پرسته ولی چون از نظر فیزیکی ضعیف تر از آقایان هستند میخوان این مسئله را با قدرت تاثیرگذاری روانی و برتری فکری و روحی جبران کنند.

- زن از مرد قوی تر و برتر از خودش در هر نظر خوشش میاد ، مالی  ، اطلاعات عمومی و طرز بیان ، تحصیلات حتی هیکل  و ... ، معمولا مردی را انتخاب میکنن که این برتری ها را نسبت به او داشته باشد (از دید من هم کار درستی میکند )، ضعیف بودن مرد در هر جنبه باعث سرخوردگی زن میگردد.

- توصیه میکنم برای ضعیف کردن مردتان با او نجنگید ، اگر پیروز هم شوید اولین کسی که از آن مرد ضعیف شده متنفر خواهد شد خود شما خواهید بود و مردی که قدرت و افسار زندگی را یکبار از دست بدهد ، دیگر آن را بدست نخواهد آورد.این نوشته را در جمعه شب ۲۲ آذر ۹۸ تکمیل و منتشر کردم ، ساعت ۲۳:۱۰



رئیس کیست؟


تو زندگی مشترک فقط ۲ نفر تصمیم گیرهستند ، زن و شوهر ، پس رای اکثریت مفهومی نداره، به این معنی که برای یک موضوعی میخوان به یه تصمیم برسن ، نمیشه رای گیری کرد، یکی میگه بریم شمال ، یکی میگه بریم جنوب !

قطعا" مشورت و صحبت لازمه و حتما میبایستی هر کس دلایل خودش را برای حرفی که میزنه بگه ، ولی یک مسئله میمونه ، هر کی حرفی میزنه با علم به درست بودنش دلایلشو بیان میکنه ، در نهایت چکار میشه کرد؟

اگر بگیم 50 و 50 ، تصور کنید که یه طناب را 2 نفر از 2 طرف میکشن با نیروی کاملا مساوی ، چه اتفاقی میفته؟ دقیقا" هیچی ! سرجاشون ساکن و راکد میمونند یا اگر زور زیاد هم بزنن در نهایت طناب پاره میشه.

یا یه اداره و شرکت را در نظر بگیرین ، 2 مدیر با توان تصمیم گیری یکسان ، فکر میکنم باز هم به نتیجه نمیرسه ، اگر دقت کرده باشین معمولا سهام شرکتها 51 درصد متعلق به یک نفر خواهد بود ، که توان تصمیم گیری و هدایت و پیشروی کار را داشته باشد، البته قطعا با مشورت هیئت مدیره.

"برمیگردیم به زندگی ، دیدگاه من اینه که مرد میبایستی  توان تصمیم گیری نهایی را داشته و پس از مشورت با همسرش ، حرف آخر را بزند (در صورت صداقت و اعتماد) .البته صحبتم در رابطه با مردانی است که اهل زندگی ، صداقت و خانواده بوده و اعتماد کامل وجود داشته باشد."

بعضی خواهند گفت حرف کسی که درست تر و بهتر میگوید انجام شود ، خب چه کسی قرار است قضاوت کند کدام حرف صحیح است؟ باز در این حالت به بن بست تصمیم گیری میرسیم.

زندگی واقعی  شامل کار ، خرید ، کسب درآمد و ... تماما" مسائلی منطقی هستند و اصولا آقایان هم دیدگاه و مبنای تصمیم هایشان منطقی و کمتر بر مبنای احساس است.(زندگی واقعی منطق را میطلبد نه احساس را)

البته این قضیه را به همه خانواده ها نمیشود تعمیم داد ، هستند زنانی که بسیار منطقی بوده و تصمیم های  درستی در رابطه با مسائل زندگی میگیرند ، اینجا بستگی به آقایانی دارد که آنها نیز باید بپذیرند که اگر میخواهند کشتی زندگی در مسیر درست و آرام حرکت کنند ، تصمیم نهایی را به همسرشان بسپارند.

تکرار میکنم که این مطلب به اکثریت مواردی که دیدم برمیگردد ، ممکن است برای همه اینگونه نباشد.


مگه من میخوام با باباش ازدواج کنم


دیدم که بعضی ها در شروع یه آشنایی میگن خانواده طرف مهم نیست ، اینکه پدر و مادرش یا برادر و خواهرش چه میکنن یا از نظر فرهنگی و اجتماعی سنخیتی بینشون نیست برای یه جوان تو سن احساس  زیاد مشکلی پیش نمیاره.

 او میگه خانواده هر جور باشه ، مگه من میخوام با اونا زندگی کنم ؟ من جواب میدم بله ! 

 وقتی ازدواج میکنی یه جورایی  با آنها هم زندگی میکنی ، چه دختر چه پسر اینو بدونین اتفاقا بعد مدتی

که از زندگیتون گذشت و شور و شوق و احساس اولیه کنار رفت ، ارتباط شما با خانواده هاتون بیشتر هم میشه.حتی اگر در خانواده طرف یه عمو یا خاله ای باشه که رو خانواده اثر گذار باشه ، میتونه تو زندگی شما هم تاثیر بذاره.سراغ کسی برید که وقتی خانواده هاتون با هم آشنا شدند و ملاقات کردند ، حس کنید که بهم میخورن ، باور کنید اگر خانواده ها از دو دنیای متفاوت باشن ، اولین جایی که مشکلات بروز خواهد کرد، زندگی شما خواهد بود.




اختلاف سنی مناسب مرد و زن برای زندگی آرام

از نظر من حدود 10 سال اختلاف سنی مناسب بین دختر و پسر برای ازدواج میباشد ، یعنی بهتر است آقایان در این حدود بزرگتر باشند.

علت: (با این توضیح که اعداد نسبی هستند ، بعضی ها هم ممکن است با هم  همسن باشند و زندگی خوبی داشته باشند ، ملاک من اکثریت موارد میباشد)

- خانمها زودتر بلوغ فکری و جسمی پیدا میکنند شاید 6-5 سال زودتر از آقایان ، یه دختر 25 ساله قطعا بیشتر میداند و تجربه بیشتری از یک پسر 25 ساله دارد. حالا شما یه مرد که ذات و فطرتش به قدرت و مدیریت است را در نظر بگیرید و یک خانم که سالها زودتر از آن آقا زندگی را تجربه و درک کرده ، این دو مدام در حال جر و بحث و درگیری خواهند بود ، مرد با فطرتش قصد ریاست دارد و زن با فهم و تجربه اش در مقابل تصمیمهای شوهرش می ایستد .


- واقعیت این است که خانمها زودتر از آقایان شکسته میشوند ، خصوصا با تولد بچه ها و فشار کارهای خانه و نگهداری از چند بچه ، شاید در 25 سالگی این موضوع خودش را نشان ندهند و زوج مرد و زن 25 ساله کنار هم به هم بیایند و مشکلی نباشد ولی همان 2 نفر را در 50 سالگی تصور کنید ، اگر در اطرافتان زن و مرد 50 ساله باشد ، براحتی میتوانید ببینید که خانمها در این سن ، بالاتر از آقایان همسن خود دیده میشوند.حتی میتوانم بگویم شاید یک زن در آن سن نگرانی این را هم دارد که شاید همسرش هوای دیگه ای هم بسرش بزند .


- مردی که 10 سال از یک دختر بزرگتر باشد ، معمولا به سنی رسیده که خواسته هایش را میداند ، وضعیت اقتصادیش معلوم است و بر مبنای احساس یا هوس صرف به طرف مقابل فکر نمیکند و دید منطقی هم دارد ، به حرف و وعده هایش و از همه مهمتر تجربه هایش بیشتر میشود اعتماد کرد . دختر به  تجربه مردی که حدود 10 سال از او بزرگتر است بیشتر اعتماد میکند و میزان بحث و درگیری کمتر خواهد بود.


- خانمها دوست دارن مرد زندگیشان در جمعی که صحبت میکند ، باعث افتخار باشند ، و این اختلاف سن و تجربه مرد ، حس خوبی به همسرش میدهد.

عشق حرف است یا عمل؟

ممکنه کسایی تو زندگیتون باشن که حرفهای قشنگ زیاد میزنن  ، تند و تند میگن عاشقتم یا دوست دارم یا تو بهترین دوستمی و از این حرفا ، ولی در حد شعار باقی میمونه و جایی که عملا" به حضورشون نیاز داری غیبشون میزنه !

بعضی ها هستن که زیاد حرف نمیزنن شاید زیاد هم گل نخرن ، ولی توعمل عشق و محبتشان را نشون میدن ، مردها معمولا اینگونه هستند ، آقایان در ابراز کلمات قشنگ و عاشقانه مهارت کافی را ندارند ، خصوصا" وقتی مشغول زندگی و مسئولیت های آن هستند.

به نظر من خانمها میبایستی با دقت بیشتری به رفتارهای عملی همسرشون یا دوستشون نگاه کنند  و آن موارد را با جملات عاشقانه معادل سازی کنند.

مثال میزنم ، خانمی 6 ماه پیش به مرد زندگیش گفته من فلان لباس را دوست دارم ، بنا به دلایلی مرد نتونسته خواسته او را برآورده کنه ،شاید حتی خود آن خانم هم موضوع را فرآموش کرده ولی در گوشه ذهن آن آقا باقی مانده و در اولین فرصتی که مقدور باشه آن لباس را تهیه و به خانم میده، اینجا معادل سازی کنید و این حرکت در لفظ میشه ، عزیزم ،خانم زیبای من ،  خیلی دوست دارم و همیشه به فکر خواسته هات هستم ، تنها کسی هستی که دوست دارم خوشحالش کنم و با یه لبخند زیبات آروم میشم ....

معادل سازی کنید ، به کارهای عملی همسر یا دوستتون نگاه کنید و هر وقت یه کار خوب برای شما کرد ، تو ذهنتون بگید که داره جملات عاشقانه به من میگه.



او را با داشته و نداشته هایش بخواه یا نخواه !

عقیده دارم هر کسی را که تصمیم میگیرید به نحوی وارد زندگیتان کنید ، میبایستس با داشته ها و نداشته هایش بخواهید یا نخواهید !

منظورم اینه هر آدمی نقاط ضعف و قدرتی داره ، زن و مرد هم نداره ، نمیشه قسمتهایی از یک نفر را جدا کنیم و بگیم بقیه اش را نمیخواهیم .

شخصیت آدمها یکپارچه است  به این مفهوم که آدمی که سر وقت به قرار میاید ، مطمئن باشید آدم منظم و مرتبی است ، خوش قول است ، کمتر دروغ میگوید و به وعده ها یش بیشتر میشود اعتماد کرد ، هر چند این آدم میتواند از نظر کار یا مالی متوسط یا ضعیف باشد ، ممکن است زودباور یا ساده باشد ، اگر نظم و ترتیب او را میخواهید ، باید با شرایط مالی و زودباوری او هم کنار بیایید .


"هنگام شروع یه رابطه سراغ کسی بروید که بدون آنکه بخواهید تغییرش دهید ، همانی باشد که میخواهید"


یا اگر قسمتی از شخصیت یا رفتار او را نمیپسندی و نمیتوانی با آن کنار بیایی ،  قید آن رابطه را بزنی .


دستور قورمه سبزی مجلسی مردانه

قورمه سبزی برای 4 نفر

گوشت گل ماهیچه گوساله (700 گرم تا یک کیلو) را به قطعات درشت خرد کنید و بدون پیاز سرخ کنین تا سطحش برشته بشه ، پیاز (2 عدد بزرگ ) را جدا سرخ کنید تا طلایی مایل به قهوه ای بشه. 2 عدد کنسرو لوبیا را در سبد بشورید تا سسش بره *،2 عدد لیمو عمانی را با چنگال سوراخ کنید.

سبزی خرد شده را سرخ کنید تا به رنگ تیره برسد. *

سبزی سرخ شده و پیاز طلایی-قهوه ای را به گوشت اضافه و قدری فلفل گرانول سیاه را خرد کرده (یا پودر فلفل سیاه یا اگه غذای تند دوست دارید میتونید کمی فلفل قرمز هم اضافه کنید) + نمک +لیمو عمانی (لیموها را هم کمی تفت بدید) با هم مخلوط میکنیم و حدود 10 دقیقه بدون آب درش را میگذاریم تا طعم مواد با هم ترکیب شود ، کلا در هر غذایی هنگام سرخ کردن باید ادویه بزنیم ، طعم ادویه هنگام سرخ شدن آزاد شده و به مواد اطرافش وارد میشود.

لوبیاهای شسته شده را به موادمان اضافه و یه شیرجوش آب جوش میریزیم و 6-5 ساعت میگذاریم با حرارت کم قل بزند، بعد پختن حتما لیمو ها را  از خورشت دربیارید که تلخ نشه.


*بعضی میگن کنسرو ضرر داره ، قبول ولی با این حساب نفس کشیدن تو این آلودگی یا خیلی غذاهای دیگه فرآوری شده هم ضرر داره ، کنسرو لوبیا شما را از چند مسئله راحت میکند و یکیش اینه که دیگه نگران نپختن مناسب آن نخواهید بود.


*بعضی سبزی را خوب سرخ نمیکنن به این علت که خاصیتش نره ! وقتی شما قراره یه غذایی را 6-5 ساعت بجوشانید ، مطمئن باشید هیچ خاصیتی در آن نمیماند که بخواد بره، پس بهتره اقلا خوشمزه بشه

بله ، حق با شماست !

وقتی سر یه موضوع که درست بودنش برای خودت محرز ، بدیهی و پذیرفته شده است داری با کس دیگه ای که اونو تجربه نکرده بحث میکنی  ...

اجازه بدین که یه مثال بزنم ، شما 30 یا 40 سالتونه و دارید با یه فرد 20 ساله راجب اثر تجربه با گذر عمر در زندگی بحث میکنین ، او میگه برای یه رابطه صرفا احساس کافیه و شما میگین احساس  خوبه ولی نباید منطق را ندیده گرفت و او اصرار به حرفش داره ، او تجربه سن شما و گذر عمر یا یه زندگی واقعی را نداره ...

بهتون توصیه میکنم در این جور موارد ، ادامه ندید با یه جمله "بله ، حق با شماست و آرزوی موفقیت" بحث را متوقف کنید.

کسایی هستن که حتما باید خودشون تو زندگی یه مطلبی را تجربه کنن تا متوجه آن حرف بشن ، فقط این وسط بهای آن را هم باید بدن که جبران ناپذیره ، عمر !

آموزش غذای ژاپنی (گیو دم)

گوشت راسته گوساله نیم کیلو + سرکه بالزامیک  + سس سویا (برای 3 تا 4 نفر بهمراه برنج کته)

گوشت گوساله را برش میدهید به اندازه دو بند کوچکترین انگشت دست ، در ظرف در بسته بمدت 24 ساعت در سرکه بالزامیک میخوابانید .

2 عدد پیاز متوسط را جداگانه سرخ میکنید تا طلایی شود ، سپس گوشتهای برش داده شده را در آبکش میریزید تا سرکه آن خالی شود ، با حرارت بالا در ماهی تابه مناسب سرخ میکنید .

گوشتها بخاطر نازک بودنشان تقریبا هم پخته و هم سرخ میشوند (روی گوشت میبایستی برشته شود) ، پیاز را با گوشت مخلوط و کمی سس سویا به آن اضافه میکنیم و با حرارت پایین تر حدود 5 دقیقه سرخ شدن را ادامه میدهیم (بهتر است در این مرحله درب ماهی تابه گذاشته شود)

نصف لیوان آب جوش اضافه و اجازه میدهیم با حرارت پایین کمی قل بزند.

برنج حتما باید کته باشد و معمول آن است که یه ملاقه گوشت را روی برنج بریزند و سرو کنند.